رندان خاموش

للباقی

اصلِ قصه من با تو با "إسمع و إفهم" تازه شروع می شود ... .

ر.خ

بعدالتحریر: هیچ وقت مایل نبوده ام نوشته هایم را در جاهایی منتشر کنم که مخاطبش بی آن که نیت کرده باشد مطالب م را بخواند. البته مطالب عمومی را در فضاهایی چون اینستاگرام و ... می گذارم اما مطالب دل نوشته ام حرمت دیگری دارند ... .

للحق

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

از آزاداندیشی تا جیگرکی

پنجشنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۹، ۱۰:۳۰ ب.ظ

از آزاداندیشی تا جیگرکی

چهارشنبه 13 بهمن 1395 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی

 این پسره عملا هیچ نمی فهمد! کلافه ام کرده. دیوانه شاخ و دم که ندارد. بی آنکه خودم بخواهم درین مشغله های این چند روز، ذهنم را درگیر کرده. هرچه می کنم نمی فهمد؛ ظهر که رفتم حرم اعصابم خرد بود. یک حس خاص زیارت، در وقت عصبانیت! وسط این اوضاع، یکی از بچه ها آمده و یک خط از نشریه را گرفته و می گوید چرا این جمله ویرایشی مشکل دارد؟ یعنی کسی نبوده یک بار روی این بخواند؟ بعد از این صغری، نتیجه گیری کبری ش جالب بود که این یعنی همه کارهای انجمن در هواست!! کلی برایش از ریزترین تا کلی ترین چیزها توضیح دادم که تجربه اش بیشتر شود؛ جالب ست این آقا که خودش می گوید تنها یک بار با بچه های محل شان یک نشریه چند صفحه ای آن هم به صورت جمع آوری، تهیه کرده اند و هیچ تجربه اجرایی دیگری ندارد با اعتماد به نفس، کل استدلال های ما و رفقا و چند نفر کناری را قبول نمی کرد! بچه ها هم اعصابشان خرد شده بود. می شود راحت از کنار این موضوعات گذشت؛ اما به گمانم این مشت، نمونه خروار است. نسلی که با واقعیت ها در ارتباط نیستند و قضاوت های آرمانی دارند. چه قدر این روزها شاهد این هستیم... . 

داوود دشتبانی را برای کرسی امشب دعوت کرده ایم. چند روزی ست که پیگیر دعوت از مهمان های برنامه کرسی هستم. بالاخره دشتبانی دبیر اسبق سیاسی انجمن تهران قبول کرد. حواشی حضورش از پروازهای لغو شده و بلیط های کذایی تا اعتراض عده ای از دوستان و ... . برای بار اول ست که چنین جلسه ای در اتحادیه برگزار می شود. عصری مشغول آماده کردن اسلایدهایی برای صحبت خودم در خصوص آزاداندیشی بودم. مهم ترین قسمت همایش آزاداندیشی به گمان من، جا انداختن فرهنگ آزاداندیشی ست؛ چه قدر خسته از انگ و برچسب زدن ها و سطحی نگری ها هستیم همگی. کرسی آزاداندیشی با موضوع" جنبش دانشجویی؛ پیاده نظام یا جریان سوز". یک موضوع خیلی خوب به پیشنهاد تیم خوب و رفقای آزاداندیشی خودمان. فقط آن ها که دستی در کار دارند می دانند در یک فضای سیاست زده، چه قدر سخت ست دم از آزاداندیشی زدن! بماند. 

کرسی بین سینا و دشتبانی خیلی خوب برگزار شد؛ گمان نمی کردم این قدر خوب محل نزاع بحث، مشخص شود و این قدر حرف های خوب و تازه مطرح شود. اگر بچه های تصمیم ساز، عینک تعصب را از چشم شان بردارند می فهمند که حرف های مطرح شده چه قدر جدی ست. بعد جلسه بازخوردها خیلی جالب بود و همان دردهای همیشگی؛ جوان دانشجوی انقلابی ما که مثلا قرارست در دانشگاه جریان ساز باشد صرفا سایت خامنه ای دات آی آر و رجانیوز دیده است و شبکه افق و دست بالا خبر بیست و سی! تکه جالب کرسی امشب، زمین خوردن راننده تاکسی دشتبانی بود که چند دقیقه ای دیر رساند این بنده خدا را. جلسات آزاداندیشی، نشاط آور ست؛ نمونه نشاط ایجاد شده اش در حسینیه پایین و جشن پتو و جنگ بالشت ها بود!! شب هم جلسه اعضای شورای مرکزی با دفاتر بود. دغدغه و سوال های بچه ها مهم و جدی ست. از بس خسته بودم فقط خمیازه می کشیدم و از کنار چشم هایم اشک می آمد! بعد جلسه بچه ها گفتند برویم حرم. با این که واقعا خسته بودم اما رفتیم. حال خوبی بود. خدایا چه سر و رازی درین تعلیق ست؟ داستان من و حضرت و تعلیق چه می شود آخر؟ خیرست حتما. بعد زیارت گرسنه بودیم شدید. ساعت سه شب رفتیم جیگرکی! 

آن قدر هوا سرد بود که باید می دویدیم تا گرم شویم. همه پتوها را برداشته بودند و پتویی نبود دیگر. رفتیم طبقه دوم و با ابتکار! با بچه ها لای قالی خوابیدیم! امروز لحظه ای بیکار نبودم. اما جالب ست که لحظه ای هم از فکر او غافل نبودم. موقع بحث کردن با بچه ها، موقع هماهنگی برنامه ها، موقع عصبانیت، موقع خنده، موقع آموزش، موقع مناظره، موقع زیارت، حتی در جیگرکی.

روز پنجم/آزاداندیشی/زیارت/تعلیق

للحق 

  • محمد طاهری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی