رندان خاموش

للباقی

اصلِ قصه من با تو با "إسمع و إفهم" تازه شروع می شود ... .

ر.خ

بعدالتحریر: هیچ وقت مایل نبوده ام نوشته هایم را در جاهایی منتشر کنم که مخاطبش بی آن که نیت کرده باشد مطالب م را بخواند. البته مطالب عمومی را در فضاهایی چون اینستاگرام و ... می گذارم اما مطالب دل نوشته ام حرمت دیگری دارند ... .

للحق

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

همان بچه قلدرهای کوچکی مان، بِه از این مدعیان پفکی!!

 

زمانی که هنوز سن مان دو رقمی نشده بود، در مدرسه و محله بچه هایی بودند که به خاطر قلدری، عده ای را دور خودشان جمع می کردند که به آدم های آن ها مشهور بودند. البته گروه های دیگری هم ابراز وجود می کردند اما این گروه بچه قلدرها خیلی ادعاشان می شد و جز خودشان، بنی بشری را آدم حساب نمی کردند و جو گیرانه مرتب نفس کش می طلبیدند. قسمت جالب و هیجانی کار آنجایی بود که یکی         می خواست از این جماعت به هر دلیل جدا بشود و به طیف دیگری برود. اوضاعی میشد. یک دل سیر کتک خوردن مقدمه جدایش بود و مؤخره ای برایش متصور نبود. 

این روزها به این فکر می کنم که اگر همان موقع، یک نفر از همان جماعت، کمی تا خیلی بیشتر از سنش می فهمید و همه بچه ها اعم از قلدر مرتبه اول تا نوچه مرتبه آخر را جمع می کرد و یک نطقی شبیه آن چه سیاسیون ما هر روز پشت تریبون های مختلف، ناجویده افاضه می کنند که:

·       آزاداندیشی یک اصل است.

·       نظر هر فرد محترم است و باید به آن احترام گذاشت.

·       این کار شما علاوه بر بعد خارجی افتضاح، باعث نابود شدنتان می شود.

·       زنده باد مخالف من!

·       گفتگوی تشکل ها!

·        و ....

افاضه می کرد، یقین بدانید همان بچه های هفت هشت ساله با یک دو دو تا چهار تای عقلی ساده به این نتیجه می رسیدند که این راهش نیست و حداقل تاکتیک شان را عوض می کردند.

اتفاقات انتخابات شهردار تهران خصوصاً سر یک رأی متفاوت، نشان داد که خیلی از این مدعیان پفکین، عقلشان در حد همان بچه های هفت هشت ساله هم کار نمی کند که هیچ، داغان تر از این حرف هایی اند که فکرش را بکنید.

   در روز روشن و در ملأ خیلی عام! آسمان را بر سر بنده خدایی که نظرش به هر دلیل با آن ها-مدعیان پفکین- فرق می کرد، خراب کردند که تو منافع تشکیلاتی ما را به خطر انداختی و اخلاق سیاسی را زیر سوال بردی!!

یکی نیست بر سرِ این استادانِ اخلاقِ تشکیلاتیِ شکلاتی، داد بزند که در کدام عالم هپروت سیر می کنید؟! حواستان هست...؟؟ روی خط اید  ها !!.

کل عالم این صدای انکرالاصواتی شما را دارد می شنود که این چنین واضح، هر چه فرهنگ و معرفت و باور است، به خاطر خوش خوشک بازی های چند روزه تان دارید له می کنید.

شما که اسلام را به خاطر منافع حزبی و شخصی خود، پسوند و پیشوند می آورید: حزب اسلامی فلان و حزب فلان اسلامی!!، چگونه این قدر تابلو آموزه های حق خواهانه دین را دور می زنید و در تریبون های مختلف فریادش می کنید؟!

اخلاق سیاسی مد نظر شما از کدام باور نشأت می گیرد؟!

در مرامنامه تان، منافع تشکیلاتی چگونه تعریف می شود؟!

توده مردم ما هنوز مثل بعضی از شما ها حریم ها را نشکسته اند که بخواهند باور کنند که به زور می خواهید بر خلاف حجت شرعی، همه هم باندی هایتان به نفع منافع شما عمل کنند و آن را اخلاق بدانید. لااقل خواهشاً به خاطر همین مردم هم که شده، این ها را با افتخار داد نزنید و این قدر روشن حرمت شکنی نکنید.

همان بچه قلدرهای کوچکی مان، به از این مدعیان پفکی!!. با همه جو گیری شان اما حرمت شکن نبودند.   

 

 

 

  • محمد طاهری

نظرات  (۱)

سلام
از بس با مطلبت حال کردم، سکته زدم و بعدش رفتم تو کما. بعد از اون طرف یه نفر اومد به من گفت اگه برگشتی به محبت بگو ترشی نخور!!!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی