رندان خاموش

للباقی

اصلِ قصه من با تو با "إسمع و إفهم" تازه شروع می شود ... .

ر.خ

بعدالتحریر: هیچ وقت مایل نبوده ام نوشته هایم را در جاهایی منتشر کنم که مخاطبش بی آن که نیت کرده باشد مطالب م را بخواند. البته مطالب عمومی را در فضاهایی چون اینستاگرام و ... می گذارم اما مطالب دل نوشته ام حرمت دیگری دارند ... .

للحق

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

کری خوانی علوم انسانی ها !!

چهارشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۲:۱۵ ب.ظ

للباقی

 

این چند روز کتابی را می خواندم در حوزه علوم انسانی نوشته یکی از اساتید ارزشی.

نکات بدیع و جالب کم نداشت و دید خاص و بعضاً عمیق نویسنده قابل تمجید است. اما هم چنان این دید نقطه ای که در مقابل دید میدانی است، باعث نقص و گسل های مهمی در تحلیل می شود.

این که همه مشکلات امروز جامعه ایرانی را از دارالفنون و امیرکبیر بدانیم و علوم دقیقه را مهلکِ هویت!، یک مصداق مشخص از همین دیدِ ناقص ِ نقطه ای ست.

"اشخاصی که سنگ شناس، جانورشناس و زیست شناس اند، در مراکز سیاست گزاری های کلان در رابطه با علوم انسانی و در رابطه با نرم افزار دانش و تولید علوم انسانی بومی داخل کشور تصمیم می گیرند."

دیگر امروز بر کسی پوشیده نیست فشل بودن علوم انسانی ما. و قطعاً این علوم انسانی در خاستگاهشان کارآمدتر و مثمرثمرترند تا ایران با این فرهنگ بومی خاصش. جالب اینجاست که خود نویسنده هم به فاجعه بار بودن علوم انسانی امروز کشورمان اذعان دارد و هم به فاجعه بار بودن عالمان علوم انسانی مان اما باز هم چنین جملات تندی را بیان می کند تا جایی که:

"اصولاً کسی که ذهن فنی و مهندسی دارد، نمی تواند مسائل مرتبط با علوم انسانی را خوب درک و تجزیه و تحلیل کند. فنی ها باید ماشین و پیچ مهره بسازند و نمی توانند فرهنگ بسازند."

کسی که مقداری تاریخ فلسفه به عنوان یکی از پیچیده ترین بخش های علوم انسانی را کمی تورق کرده باشد خوب می فهمد که خیلی از بزرگان این حوزه از ریاضیدانان و فیزیکدانان شهیر هستند.(بحث های بسیار جذاب فلسفه علم هم بماند.)

این که غالباً ذهن بچه های فنی مهندسی سازمان یافته ترست و بهتر می توانند برای مشکلات الگوریتم بریزند و مدیریت کنند، در آن هیچ شکی نیست. همین تاریخ معاصر خودمان را ببینید. اصلاً خود جنگ. هر جا که نیاز به حل معضلات پیچیده بوده پای بچه های علوم دقیقه خوان به آن جا رسیده است.

هم چنین معمولاً شایستگان در مجموعه های متفاوت نسبت به سایرین متمایزند. پس اگر علوم انسانی دان های صِرف، می بینند در مراکز سیاست گزاری نقشی ندارند ابتدا باید به آسیب شناسی خودشان بپردازند که چرا هیچ جلوه کارآمدی در این چند سال از خود بروز نداده اند.

حقیر هم معتقد است که در نظام معرفتی اسلامی، علوم انسانی زیربنای علوم تجربی ست. اما نه این علوم انسانی امروزی فشلِ ناکارآمدِ مدعی پرور. بلکه علوم انسانی که بتواند  معضلات جامعه و مردم را خوب درک و فهم و حل کند و حکیم پرور باشد.

البته این تقسیم بندی های امروزی علوم را شخصاً نمی پسندم و حتی احتمال می دهم که تقسیم بندی به علوم انسانی و علوم تجربی هم خالی از اشکال نباشد. خیلی از این نحله های مختلف فکری انعکاس یک حقیقت در قالب های متفاوت اند و در سال های آینده شاهدِ دگرگونی های اساسی در این حوزه هستیم.

اساساً وقتی شما اندیشمندان موفقِ موثر را بررسی می کنید می بینید که آنان چند بعدی نگاه می کردند. نمونه بارزش حضرت امام(ره). امام با آنکه علوم دینی خوانده بود(آن موقع در حوزه علوم دقیقه هم تدریس میشد)، اما هیچ وقت علوم تجربی را کوچک نمی شمرد و برعکس حسابی ارج و تکریم می کردند. علاوه بر این امام عالم دینی بود که فلسفه می خواند و تدریس می کرد و هم عارف بود و نگاه بسیار زیبایی به عرفان داشت.

بگذریم.

این تحلیل های نقطه ای را که می خواندم یاد کُری خوانی بچه های مهندسی عمران و مکانیک دانشکده خودمان افتادم. تقریباً رسمی شده است در دانشکده های فنی که بچه ها و حتی اساتید!! برای هم کُری می خوانند.

این تحلیل های نقطه ای و احکام این چنینی صادر کردن دقیقاً شبیه همین کُری خوانی هاست.

بهتر است علوم انسانی امروز به جای کُری خوانی های لغو و بیهوده که می خواهد برای ناکارآمدی و معضل خود بهانه تراشی کند، به فکر تحول باشد.

للحق

  • محمد طاهری

نظرات  (۱)

بسم الله الرحمن الرحیم
دوست عزیز و متعهد جناب آقای محمدآقای طاهری دامت توفیقاته
سلام و تسلیت صمیمانه ی مرا در مصیبت شهادت مظلومانه و عالمسوز و جانگداز مادرمان حضرت فاطمةالزهرا سیدةنساءالعالمین صلوات الله و سلامه علیها و دومین سالروز فقدان و درگذشت پدربزرگت رحمةالله علیه پذیرا باش.
بی شک رضا به قضاءخدای متعال و صبر بر مصائب علاوه ی اجر جلب رحمت و تفضلات ربوبی نیز خواهد کرد.
غم نامه ی حزن انگیزت را در فاجعه ی وفات جد مرحومت به تاریخ ایام دی ماه امسال خواندم و این دلنوشت سرشار از احساس و عواطف مرا متأثر و مغموم ساخت و به سالهای دور و دوران کودکی برد و خاطرات آن دوران را پیش چشمانم مجسم و متحرک و پویا نمود.
آه از روزهای پررنج و دردآور دی76
زمانی که من6سال بیشتر نداشتم و دست سنگین مصیبت فرود آمد و ضربه ئی بسیار بزرگ و مهلک و مؤلمه بر پیکره نحیف من وارد کرد و شرر تقدیر تلخ و غیرقابل باور بر جانم افتاد و تا اعماق جان سوختم.
گذشت زمان آن روزها را از خاطرم نمی برد و یاد پدربزرگ فقیدم تا همیشه در ذهن و دل من باقی و پرفروغ ست.
التهاب و اندوه و حزن آن روزهای پر از غم برای کودکی خردسال که تاکنون با مرگ عزیزی مواجه نشده بود و معنای مرگ را نمیدانست و طعم زهرآگین وفات اقربا و اعزه را نجشیده بود بسیار سخت و غیرقابل تحمل بود.
بزرگی آن ضایعه ی مفاجاة با قلم و بیان نمود نمی یابد و چون رنج کشیده و تلخی چشیده و مصیبت دیده ام و داغ صعب و جانفرسا و جگر سوز رحلت پدربزرگم رضوان الله علیه را دیدم از غصه و تألم و حالات روحی تو باخبرم و با تو همدردی می نمایم.
از خدای متعال سلامت و سعادت تو و رحمت و مغفرت برای آن مرحوم مغفور مسألت دارم.
محمدامین رحمانی
26/12/1392

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی