"دولتی" به خاطر کپی ورشکست شد!
"دولتی" به خاطر کپی ورشکست شد!
پنجشنبه 8 مرداد 1394 :: نویسنده : محمد طاهری
"دولتی" به خاطر کپی ورشکست شد!
یادداشت برای شماره پنجم هفته نامه جوان استانی
برای گرفتن گزارش، مثل هر کار دیگری باید حرفه ای عمل کنی. خاصه آن که بخواهی گزارش تخلف هم بگیری! من با همین ظاهر، یعنی چند سانت ریش، موهای یک وری، پیراهنِ سفیدِ چهارخانه روی شلوارِ پارچه ای بی اتو! رفتم و سراغی از چند سی دی فروشی گرفتم. دنبال این بودم ببینم که فیلم اصل(همان ارجینال!) گیرم می آید یا نه. از سی دی های فیلم اصل سوال می کردم و کاسب ها همان طورکه سرشان به کارشان بود جواب می دادند فقط کپی داریم. زمانی که از آن ها می پرسیدم چرا کپی می فروشید؟ نگاه شان به طرفم می آمد و با توجه کامل! نگاهم می کردند. با این تیپ و قیافه ام فکرکردند یحتمل از بچه های خیلی بالا هستم و عن قریب مغازه شان را پلمپ می کنم!! بعضی هاشان که عملاً از زیر سوال در می رفتند و می گفتند مغازه مال ما نیست و فردا بیا! بعضی هاشان هم وقتی نیتم را می دیدند که واقعاً سوال دارم( البته اعتماد سازی کردم. چگونه اش بماند!) شروع به صحبت می کردند. از این که "جنس کپی مشتری دارد" و "بازار این را می خواهد" و ... . گفتم بالاخره منی که می خواهم جنس کپی نخرم باید کجا بروم؟ آدرس شخصی را دادند که کپی نمی کند و پشت بندش سریع می گفتند همین هم ورشکست کرد بنده خدا؛ معلوم است کارش نمی گیرد.
سری به همین آدرسی که گفته بودند زدم. مغازه ای زیر زمینی که در خیابان پزشک بود. صدای آهویی دارم خوشکله ... نظرم را جلب کرد. صدا تا بیرون از مغازه هم می آمد. با اجازه وارد شدم و سری به محصولاتش زدم. از اسباب بازی تا سی دی. یک مغازه کاملاً متنوع! با صاحب مغازه خوش و بشی کردم و سراغ سی دی کپی گرفتم. سی دی کپی نداشت. حتی یک دانه! خوشم آمد. درست آدرس داده بودند. از ایشان خواستم کمی با هم گفت و گو کنیم و به قول اهل خبر، مصاحبه ای داشته باشیم. صفا و خوش مشربی اش، به دلم نشست. خاصه که فهمیده بودم اهل حرف نیست. درین زمانه که خیلی از حرافان، فقط شعار می دهند، او اهل عمل بود. اگر از کپی رایت می نالید لااقل خودش دزدانه این کار را نمی کرد.
از خودش پرسیدم. داریوش دولتی. متولد 54. دارای چهار فرزند دختر. او از سال 72 در کار عرضه محصولات فرهنگی در استان است. از اولین کسانی است که نمایندگی این کار را از وزارت ارشاد داشته. پخش و توزیع فیلم هم جز همین عرضه محصولات فرهنگی است. ظاهراً تا سال 86 کارش حسابی خوب بوده تا این که جریان کپی، به جان کارش میافتد و سال 90 عملاً ورشکست می شود. از این که کل فروشگاه های استان، کپی می کنند حسابی می نالید. یعنی یک سی دی اصل می گیرند و از روش تا دلشان بخواهد کپی می کنند. کسی هم این وسط نیست نظارتی بکند. تازه از این بدتر، به خاطر نبود همین نظارت، بساط عرضه سی دی های غیرمجاز و غیرقانونی و حتی غیراخلاقی هم باز شده. از قانون و آیین نامه ها هم خوب خبر داشت. می گفت طبق مواد 28 و 29 قانون نظام صنفی، تداخل صنفی ممنوع است. بعد الان همین سوپرمارکت ها کنار پفک شان، فیلم سینمایی می فروشند!! راه حل این معزل را هم خوب می دانست. یعنی درین زمینه، قانون وجود دارد. باید با یک نظارت قوی، کلیه فروشندگان محصولات فرهنگی از نمایندگان رسمی وزارت ارشاد در استان ها خرید کنند که هم بشود نظارت کرد و هم این که بی قانونی شکل نگیرد و عده ای از نان خوردن نیافتند. الان مغازه آقای دولتی سی دی دارد تازه بالای 5 هزار حلقه سی دی هم دارد و همگی اصل اما قدیمی. چرا که توان خرید فیلم جدید را ندارد و در بازار قطعاً شکست می خورد.
این وسط، ما که مردم باشیم هم شدیداً مقصریم. سی دی کپی الان در بازار 1500 تا 2000 تومان است و اصلش 3000 تومان. یعنی همین مایی که مردم باشیم حاضریم برای هزار تا تک تومانی، هم به هنر و سینما ضربه بزنیم و هم این وسط کسانی که قانونی و اخلاقی برخورد می کنند (مثل همین آقای دولتی) نان شان را ببریم و با سی دی کپی، دستگاه مان را داغون!
مراجع قانونی و قضایی هم که انگار نه انگار. نه اینکه قانونی نباشد نه. قانون هم داریم که دقیقاً به جرم بودن کپی و فروشش اشاره می کند اما مجریان و متولیان امر، دغدغه برخورد را ندارند یحتمل!
در آخر از او خواستم که سخن پایانیش را بگوید. او هم شروع کرد از آیت الله ملک حسینی و امام جمعه تا اداره اماکن و شهرداری و مدیرکل ارشاد تشکر و قدردانی کردن. گفتم مگر کاری برایت انجام داده اند که تشکر می کنید؟ گفت نه! اما از آن ها توقع داریم که کمک کنند و این روال غلط را از بین برود. تشکر می کنم از وقتی که برای من گذاشت.
یکی از دوستان آقای دولتی که همان جا بود، خاطره ی شیرینی را نقل کرد:
یک مدت، بازار فیلم های کره ای خیلی داغ بود. خیلی هم به آقای دولتی مراجعه می کردند برای این فیلم ها. از طرفی، اصلِ فیلم های کره ای هم در ایران نیست و یا اگر باشد زیرنویس ندارد. این بنده خدا حسابی مانده بود چه کند، کپی کند یا نکند. بالاخره یک فیلم کره ای مناسب را گیر می آورد و روی 6 تا دی وی دی کپی می کند. در آخر فیلم را می فروشد. اما هر کاری می کند عذاب وجدان کپی کردن فیلم، مثل خوره به جانش می افتد. نهایتاً به همان کسی که فروخته بوده زنگ می زند و به بهانه خراب بودن یکی از دی وی دی ها، او را به مغازه می کشاند. آخرش هم عذرخواهی می کند و پولش را پس می دهد و می گوید من نمی توانم کپی کنم!
- ۹۹/۰۹/۱۴