سفر به موگر
دوشنبه 12 مرداد 1394 :: نویسنده : محمد طاهری
للباقی
{وصیت می کنم قبر مرا در شهر سوق قرار ندهید. بلکه به روستایمان ببرید. من که در دوران حیاتم نتوانستم برای روستایم کاری انجام بدهم شاید بواسطه قبر من، مسئولین به فکر خدمت رسانی به این روستا بیافتند.} این بخشی از وصیت نامه چمران کهگیلویه، شهید هدایت الله طیب بود. شهیدی که بزرگ است و گم نام؛ موسس انجمن اسلامی دانشجویان در سن پترزبورگ که بعد از تسخیر لانه جاسوسی، در فلوریدا کلی تظاهرات و مناظره راه انداخت. حالا همین روستای شهید، امروز خالی از سکنه شده و عده ای از خوش فکران! می خواستند شهید را نبش قبر کنند و به شهر سوق بیاورند. که به هر سو نتوانستند. این روستا راه ارتباطی ندارد. باید از رودخانه رد شد و پلی هم نیست. از وسیله ای استفاده می کنند به نام "گر گر" که تا حالا انگشت بسیاری قطع کرده است. باقی توصیفات روستا هم بماند مجال دیگر. تازه همین گر گر هم شنیدیم خراب است.
به امید خدا فردا با سیدمسعود داریم می رویم همین روستا برای تهیه گزارش و مستند. امیدوارم سفر پرخیر و برکتی باشد.
بعدالتحریر: امروز با یکی از این آقایان مدعی، شدید بحثم شد. به طوری که حدود ده دقیقه با تمام وجود روی سرش داد و هوار می کشیدم. بی سابقه بود برای خودم این قدر عنان کار از دستم در برود. اما دلم می سوزد. انقلاب کار بسیار دارد ... . نمی دانم فردا و پس فرداها چگونه فکر می کنم و جنس دغدغه هایم چه شکلی می شود. به رحمت خدا امیدوارترم ...
للحق
- ۹۹/۰۹/۱۴