دانشگاه را نظامی نکنید
سه شنبه 19 آبان 1394 :: نویسنده : محمد طاهری
للباقی
امشب علی مطهری در تالار حکمت برنامه داشت و حسن عباسی در تالار فجر. با توجه به حواشی سفر قبلی علی مطهری به شیراز، این بار دانشگاه را شدیدا نظامی و امنیتی کرده بودند. جلوی ورودی دانشگاه، یگان ویژه با تجهیزات به حالت آماده باش در صفی منظم ایستاده بودند. این صحنه خونم را به جوش آورد. چه معنی دارد تا مرز دانشگاه به خاطر یک برنامه دانشجویی این همه نیروهای امنیتی و نظامی بیاستند؟ اگر اشتباهی بار قبل رخ داده که نباید وجهه دانشگاه را این چنین مخدوش کنند. رفتم جلو و پرسیدم چه خبرست که این چنین می کنید؟! با تا چهار لیچار بدرقه ام کردند! حسابی ناراحت بودم. هرچه سجاد می کرد داخل نمی رفتم،می خواستم ببینم چه می شود. وسط آن حکومت نظامی رفتم وسط میدان و فلش دوربینم را روشن کردم و چند عکس گرفتم. یک آن دیدم چند نفری به سمتم می آیند. با آن ها تند برخورد کردم اما بچه های بالادستی ما را بردند! این که چه شد بماند اما آخرش عکس هایم را پاک کردند و اسمم را نوشتند و با تهدید و تندی، رهایم کردند. به یکی شان گفتم شما که عکس ها را پاک کردید اما مردانه اگر راست می گویی بیا دو کلام حرف حساب بزنیم. گفت بگو. گفتم این چه معنی دارد توی نظامی و امنیتی بیایی برای من دانشجو در چنین فضایی خط و نشان بکشی؟ گفت به ما هم از بالا می گویند؛ وقتی از فرمانداری و ... دستور می آید ما تابع ایم! ما موظفیم به وظیفه مان عمل کنیم. راست میگفت. مسئولین بالادستی ترسیده بودند. یکی از دلایل استعفای (یا شاید عزل!) استاندار سابق همین اتفاقات برنامه علی مطهری بود. دیگر این ها به جای کنترل، از ترس فضا را اینچنین کرده بودند. راست می گفت. او باید به وظیفه اش عمل می کرد و من هم! با آن که خیلی بد با من برخورد شده بود اما ناراحت نبودم. چرا که اگر من بچه انقلابی داد نزنم مجال باز می شود برای آن معاند از خدا بی خبری که نمی خواهد سر به تن این نظام باشد. رفتیم برنامه علی مطهری. در تالار حکمت را بسته بودند و کلی آدم بیرون زیر باران داشتند خیس می شدند. پشت در عده ای هر کاری می کردند در باز نمی شد. عده ای شعار مرگ بر دیکاتور می دادند. جمع های چند نفره زیادی هم همان اطراف تشکیل شده بود و یک فضای زیبای آزاداندیشی را بدون بروکراسی های مرسوم رقم زده بود. خدا را شکر کردم حالا که قرارست غلاف کنم تنها کاری که انجام می دهم برای احقاق آزاداندیشی ست. سری هم به برنامه حسن عباسی زدم و آن هم از جمعیت پر بود. از بچه ها خداحافظی کردم و هندزفزی به گوش آمدم خانه. استاد، تفسیر غزل"آنان که به نظر خاک را کیمیا کنند/ آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند" را می گفت.
للحق
- ۹۹/۰۹/۱۷