بهانه ها بسیارند ...
جمعه 18 تیر 1395 :: نویسنده : محمد طاهری
للباقی
اوضاع درهمی ست. چه قدر جالب ست هر روز آدم درهم ترین روزهای قبلش باشد؛ آن قدر درهم که لذت عید را خیلی نفهمد جز آن چند قطره اشکش در قنوت که اللهم انی اسئلک خیر ما سئلک منه عبادک الصالحون ... . چه قدر این دعاها را دوست دارم؛ دعاهایی که باب آدم هایی ست که زبان ندارند و بلد نیستند چه بخواهند و چگونه بخواهند.
درهم بودن حقاً چیز بدی نیست. یک مرد می خواهد که کسب جمعیت از زلف پریشان کند! البته پر واضح است که زلف پریشان با زلف گره خورده توفیر دارد اساساً. تحقیق نکرده ام اما حدس می زنم اگر در زلفی گره ها خیلی درهم شود و پیچ در پیچ، با چاقویی هم قید زلف را بزنند و هم قید جمعیت!
جناب مچالگی و آقای درهمی می دانند که هرچه هم زور بزنند باز ما مرد تسلیم نیستیم. برای ما بهانه بسیط شدن بسیار ست. از لبخند نازی تا حذف تازی.
"اگر کوه ها از جای کنده شود تو بر جای خویش ثابت بمان. دندان هایت را بر هم بفشار. قدمهایت را بر زمین چون میخ بکوب. به آخر سپاه دشمن بنگر و دیده فرو پوش، و بدان که پیروزی از سوی خدای سبحان است..."
بعدالتحریر: آرزو می کنم رفقایم به جایگاه حقیقی شان باز گردند.
للحق
- ۹۹/۰۹/۲۴