رندان خاموش

للباقی

اصلِ قصه من با تو با "إسمع و إفهم" تازه شروع می شود ... .

ر.خ

بعدالتحریر: هیچ وقت مایل نبوده ام نوشته هایم را در جاهایی منتشر کنم که مخاطبش بی آن که نیت کرده باشد مطالب م را بخواند. البته مطالب عمومی را در فضاهایی چون اینستاگرام و ... می گذارم اما مطالب دل نوشته ام حرمت دیگری دارند ... .

للحق

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

تشکلی که دوست می دارم

شنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۹، ۰۷:۲۸ ب.ظ

تشکلی که دوست می دارم

دوشنبه 10 آبان 1395 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی چند روز پیش، رضا از رفقای دوران کارشناسی را در دانشکده دیدم. رضا از آن بچه های خوش مشرب و باحال و سرزنده است به طوری که همان طور که از دور میدیدمش نیشم تا بناگوش باز میشد و او نیز هم! جویای حال هم شدیم و از درس و پایان نامه گفتیم. رضا گفت موضوع پایان نامه ام را برای فلان نهاد فرستادم و قرار شده روی این موضوع حداقل پنج ماه کسری سربازی بدهند. می خندید و می گفت: رزومه می خواستند، من هم هر غلط کوچکی کرده بودم را برایشان نوشتم،دبیر انجمن علمی رباتیک و برگزیده کشوری و ... که بعضی هایش هم فقط عنوان ست و از خودش خبری نیست! باز می خندید و می گفت تو هم به جای آن مسخره بازی های کارشناسی (منظورش انجمن بود) اگر حتی فقط اسمت را به جای آن جا، می آمدی این جاها می نوشتی الان به دردت می خورد. من هم فقط می خندیدم. جدی گفت تو خیلی خوب درس ها را تمام کردی فقط محکم بنشین پای پایان نامه و کارت را محکم ببند.

آخر سر گفتم علیرضا سه شنبه شب اکران فیلم سیانور داریم، نمیای؟ گفت تو واقعا خری! عمو تو کی میخواهی دست از این جنگولک بازی ها برداری وجدانا! بابا همه ملت دنبال چهارتا مقاله و اپلای خارج و کار و زندگی اند تو هنوز مثل کارشناسی دور خودت می چرخی؟ او می دانست که من در درس خواندن جدی هستم و برنامه دارم اما به خیال خودش، از روی دلسوزی این ها را می گفت. من اما نمی دانستم چه طور باید پاسخش را با گزاره های خودم بدهم، چه طور به او نشان می دادم که صرف درس خواندن برای درس خواندن تو را یک آدم تک بعدی بی خاصیت می کند حتی در رشته تخصصیت هم نمی توانی آنچنان خلاق باشی و مفید. یا چه طور مثال می آوردم که برای مفید بودن در جامعه باید کار جهادی دانشجویی را تمرین کرد. یا چه طور باید به او می فهماندم من خودم را مرکز دنیا می دانم و گمانم این ست که در دنیا با همین کارهای به ظاهر ساده، موثرم یا چه طور حالیش می کردم امروز در امتداد نبردهای تاریخی حق و باطل به نزاع و نبرد آخرالزمانی رسیده ایم یا چگونه به او می گفتم که من زندگی بدون عقیده و جهاد برایش را پوچ و خالی می بینم. چگونه حالیش می کردم جمله حاج احمد را: که ای بسیجی هر وقت توانستی پرچم لااله الاالله را در افق نصب کنی حق داری استراحت کنی.

کاش آرمان ها را هم می شد ترجمه کرد، کاش با این همه پیشرفت تکنولوژی، یک دستگاهی ابداع می شد که بتواند افق ها را به زبان قابل درک مردم ترجمه نماید. نه! اصلا همان بهتر که دستگاهی نباشد، همان بهتر که حرف های مرا نفهمد، همان بهتر که نمی توانستم پاسخش را بدهم، همان بهتر که همه جواب ها را در دلم ریختم و با لبخند به او گفتم دیوانه شاخ و دم ندارد و همان بهتر که او کاملا تایید کرد!

 این روزها خوشحالم و شاکر. چرا که موضوع پایان نامه ام با همه پیچیدگی و دشواری های احتمالی باز هم در راستای آرمان هایم هست. انسانی که آرمان ندارد، چه دارد؟ ولی من دائم التفکرم روی برنامه ها و نقشه های زندگیم. اما به یک اصل اساسی معتقدم. آن هم این که اگر بنده ای تلاش مخلصانه بکند حتما راه بریش می کنند و در این مسیر راه بری حق ندارد به خودش متکی باشد. مثل همان تخته پاره بر موج دریا که رها هست و رها و نفحات عالم او را می برند تا ساحل آرامش."تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست/راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش" چند مدتیست در کارهای انجمن به سوال های جدی برخورده ام. نه برای خودم بل برای همسنگرانم. سوال های خودم که چیز جدیدی نیست و تا بوده همین بوده و تا باد همین بادا و با همین سوالات پیر شویم ان شاءالله! همسنگرانم بعضا تجربه سوال های جدی را ندارند. و همین طور احساس میکنم ظرفیت سوال های جدی را هم نداشته باشند. کدام سوال ها؟ همان سوال هایی که انسان در نشیب های سخت زندگی برایش پیش می آید و او باید جواب دهد، سوال هایی که منجر به انتخاب یک راه از میان چند راه می شود، سوال هایی که آدم را به تلاطم در می آورد و ظاهرا آرامش انسان را مواج می کند. این سوال ها تجربه مشترک همه کسانی ست که کار تشکیلاتی را انتخاب کرده اند و برایش با فکر و آرمان ایستاده اند. سوال ها و انتخاب هایی میان میزان مطالعه درسی، مطالعه جانبی، تفریح و خانواده و ... . آن ها که تجربه کار دارند می دانند گاهی انتخاب ها خیلی سخت می شود. اجتهادی ست خودش! بچه های تشکیلاتی متعهد نخبه، درجه هایی از مجتهدند یحتمل!! خیلی از دوستان این مباحث را چندان ارزشمند نمی دانند. اما من حساسم از این که همسنگرانم در مجموعه انجمن بتوانند با انتخاب "عقلانی" راه شان را انتخاب کنند. چرا که حقیقتا معتقدم جذب در انجمن باید برای خود شخص باشد نه انجمن. اگر معیار کار تشکیلاتی مان جذب برای فربه تر شدن و بزرگ شدن خود انجمن بود و نه ارتقا و دستگیری از همسنگران، در کار، مشکلات متعددی پیش می آمد. من مایل به انجمنی هستم که در آن با افراد با احترام و اکرام و عزت کامل برخورد شود، به کسی به صرف داشتن اندیشه ای برچسب زده نشود. به جای منولوگ و خود حق پنداری، به دیالوگ و طلبیدن حق بها داده شود، به جای بد بینی و سوءظن، خوش بینی و نیک اندیشی حاکم شود، به جای تفحص برای مچ گیری، تمایل به دست گیری باب شود، ایمان به جای ریشه های قومی و فامیلی محور وحدت قرار گیرد، تقوا به جای حریم های خود ساخته شخصی، خط قرمز واقع شود و همه در کنار هم در آرامشی مومنانه برای اهداف و آرمان هایمان تلاش کنیم. در کنار همه این ها، تشکل محفلی ست برای فراموش کردن خود. و مگر اساس توحید جز رسیدن به این مقام ست که دیگر خودی برای خود قائل نشوی؟ "تا خویشتنی به وصل جانان نرسی..." در تشکل باید ایثار را یاد بگیریم و خود و خود اندیشی و خود خواهی و خود حق پنداری را تا غایت کاهش دهیم. خدا را شکر که انجمن، نان نمی دهد و ای کاش نام هم ندهد. من باید بتوانم ایثار را یاد بگیرم و به رفقایم عملی آموزش دهم. من اگر چند برابر دیگر رفقا کار نکنم چگونه می توانم به آن ها بگویم فلان کار را بکنید. اگر امتیازی در انجمن پدید آمد من باید تا همه مستحق هایش نگرفته اند دست دراز نکنم. اگر باری روی دوش چند نفر سنگینی می کرد شتابان برای کمک بروم. اگر آن که مسئول کاریست برایش مشکلی پیش آمد من بی آنکه بفهمد و منتی بگذارم بار را از زمین بردارم. اگر در جلسه ای صندلی کم بود تا احدی سر پاست من ننشینم. اگر قدمی برداشتم، های و هوی نکنم. اگر اگر اگر... این ها بخشی از مختصات آن تشکلی ست که دوست می دارم. تشکلی مملوء از برادری و ایمان و دغدغه و همت. تشکلی که سربازان موعود را برای امام زمان تربیت کند. چه قدر ما فاصله داریم؟ چه قدر فاصله داریم با آن تشکلی که امام زمانش از آن ها راضی باشد و لبخند رضایت بر لب های مبارک ایشان بنشیند؟ مگر حضرت نفرمود اگر دل های شما مجتمع می شد توفیق دیدار ما این قدر برایتان به تاخیر نمی افتاد؟ می شود از همین جا شروع کرد. می شود انجمن اسلامی ما مورد توجه امام مان قرار بگیرد. می شود مورد توجه نائبش قرار بگیرد. اگر همه با هم مومنانه همت کنیم و هر کس به اندازه توانش پای کار باشد پیش خدا رو سفید خواهیم بود که آنچه از دست مان برآمد کردیم و علی برکت الله.

 ساعت 23:14 شب یکشنبه. بعد از برنامه نگاهی نو به آمریکا 

للحق

  • محمد طاهری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی