رندان خاموش

للباقی

اصلِ قصه من با تو با "إسمع و إفهم" تازه شروع می شود ... .

ر.خ

بعدالتحریر: هیچ وقت مایل نبوده ام نوشته هایم را در جاهایی منتشر کنم که مخاطبش بی آن که نیت کرده باشد مطالب م را بخواند. البته مطالب عمومی را در فضاهایی چون اینستاگرام و ... می گذارم اما مطالب دل نوشته ام حرمت دیگری دارند ... .

للحق

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

جلوه تازه ای از ...

يكشنبه, ۷ دی ۱۳۹۹، ۰۹:۳۸ ب.ظ

جلوه تازه ای از ...

چهارشنبه 8 دی 1395 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی

 ساعت از یک بامداد گذشته است. همین حالا نامه به سرپرست جدید دانشگاه که از اساتید خودم هست، تمام شد. بعد از مراسم نه دی امشب، با بچه ها رفتیم بابابستنی. خیلی وقت بود نرفته بودم. در راه در خصوص برنامه سرزمین شعر بچه ها صحبت می کردیم. دغدغه های حساسی داشتند اما به گمانم زیادی بود. شعر لطایف یک انسان لطیف ست، گیرم جایی هم به جاده خاکی بزند! گاهی فشار می آورد آن مفهوم سنگینی که بر دل شاعر نشسته، می بینی اراجیف می گوید تا راحت شود! بعدش سری به محفل قرآنی مان زدم. خیلی وقت بود وقت نکرده بودم آنجا بروم. بعد جلسه استاد دلسوزم، مثل همیشه نکاتی را از سر دلسوزی گفت که فراموش نکنم. گفتم استاد اول دعا کنید که درین مواضع های مختلف، اشتباه نکنم، در ثانی برای خودم هم خیلی دعا کنید.

گفت تازه برای سومی هم دعا می کنم! پقی زدم زیر خنده که استاد حرف آخر را زدی!! یعقوب را می رسانم خانه شان. در راه حرفی می زند که خیلی ناراحتم می کند. می بینم چه قدر من، به دلیل مشغله های بعضا بی دلیل، از رفقا و احوال شان غافل شده ام. در راه برگشت نمی دانستم باید به چه فکر کنم؛ به متن نامه، به یعقوب، به این روزهای بعد پاییز. به چه؟ رسیدم خانه. مادرم غذای مورد علاقه ام را درست کرده بود؛ حلوای خرما. البته من مدتی ست یک جوری شده ام. آن آدم دیوانه شیرینی، طبعش یحتمل تغییر کرده! کمیش را در دهان می گذارم و مشغول نوشتن نامه می شوم. چند روزی ست خیلی راحت شده ام. پاییز امسال برای من خیلی برگ ریزان داشت. یک آن به خودم آمدم دیدم که دلم پر برگ های قشنگ پاییزی ست. اشتباه من این بود که با دیدن این رنگ های افسانه ای، خیال خام برم داشت و به سرابی توهمی دل خوش کردم. اما دو سه روزی ست که نازی، جلوه دیگری کرد برایم و مرا باز مستانه هواخواه تر خودش کرد. از او شرمسارم به دلیل یک پاییز پر خطا. اما دیگر دلم را از هرچه برگ غیر اوست خالی کرده ام و آماده طنازی هایش هستم. مگر نازی من کم نازنین ست؟! 

للحق

  • محمد طاهری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی