سیگاری نیستید که بفهمید ...
للباقی
عزیزِ محترم ی چند سال پیش، برای ما خاطره ای تعریف کرد: "ما چند نفر بودیم که خدمت #آقا می رسیدیم و خاطرات ایشان را ثبت می کردیم. یک بار یکی از رفقا پرسید آقا شما اولین بار شهید رجایی را کجا دیدید؟ آقا تأملی کردند و با لبخند گفتند اگر سیگاری بودید این خاطره بیشتر به شما می چسبید! ما همه با ولع منتظر بودیم اصل داستان را بشنویم؛ آقا ادامه دادند: در زندان روزانه فقط یک نخ سیگار سهمیه داشتیم و این برای ما که آن زمان سیگاری بودیم خیلی عذاب بود؛ من آن یک نخ را به اندازه بندهای انگشت به سه قسمت تقسیم می کردم و صبح و ظهر و شب می کشیدم؛ آقای رجایی شنیده بود سیدی روحانی در زندان ست و دست بر قضا سیگار هم می کشد؛ اولین بار آمد پیش من و گفت سهمیه سیگارم برای شما، هر روز می گذارم در فلان دستشویی روی فلان خال جوش! و شما سیگاری نیستید که بدانید چه ذوقی داشت این هدیه آقای رجایی!"
آن عزیز محترم البته می گفت ما نوشته این خاطره را به متولیان امر دادیم و این خاطره شیرین با یک ممیزی شدید شد فقط این جمله بی روح که ما با شهید رجایی در زندان آشنا شدیم!!
#رهبری
#غیر_رسمی
للحق
- ۹۹/۱۰/۰۸