رندان خاموش

للباقی

اصلِ قصه من با تو با "إسمع و إفهم" تازه شروع می شود ... .

ر.خ

بعدالتحریر: هیچ وقت مایل نبوده ام نوشته هایم را در جاهایی منتشر کنم که مخاطبش بی آن که نیت کرده باشد مطالب م را بخواند. البته مطالب عمومی را در فضاهایی چون اینستاگرام و ... می گذارم اما مطالب دل نوشته ام حرمت دیگری دارند ... .

للحق

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

سیگاری نیستید که بفهمید ...

دوشنبه, ۸ دی ۱۳۹۹، ۱۰:۱۹ ق.ظ

للباقی

عزیزِ محترم ی چند سال پیش، برای ما خاطره ای تعریف کرد: "ما چند نفر بودیم که خدمت #آقا می رسیدیم و خاطرات ایشان را ثبت می کردیم. یک بار یکی از رفقا پرسید آقا شما اولین بار شهید رجایی را کجا دیدید؟ آقا تأملی کردند و با لبخند گفتند اگر سیگاری بودید این خاطره بیشتر به شما می چسبید! ما همه با ولع منتظر بودیم اصل داستان را بشنویم؛ آقا ادامه دادند: در زندان روزانه فقط یک نخ سیگار سهمیه داشتیم و این برای ما که آن زمان سیگاری بودیم خیلی عذاب بود؛ من آن یک نخ را به اندازه بندهای انگشت به سه قسمت تقسیم می کردم و صبح و ظهر و شب می کشیدم؛ آقای رجایی شنیده بود سیدی روحانی در زندان ست و دست بر قضا سیگار هم می کشد؛ اولین بار آمد پیش من و گفت سهمیه سیگارم برای شما، هر روز می گذارم در فلان دستشویی روی فلان خال جوش! و شما سیگاری نیستید که بدانید چه ذوقی داشت این هدیه آقای رجایی!"
آن عزیز محترم البته می گفت ما نوشته این خاطره را به متولیان امر دادیم و این خاطره شیرین با یک ممیزی شدید شد فقط این جمله بی روح که ما با شهید رجایی در زندان آشنا شدیم!!
#رهبری
#غیر_رسمی

للحق

  • محمد طاهری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی