حرم و برف
پنجشنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۹، ۱۰:۲۹ ب.ظ
چهارشنبه 13 بهمن 1395 :: نویسنده : محمد طاهری
للباقی
برف می آمد؛ باد، دانه های ریز برف را در هم می کوبید؛ درست مثل حال این روزهای من. برف، حال تازگی دارد. حرم برفی یک حال دیگری دارد؛ درست مثل حال این روزهای من. با بچه ها عکس گرفتیم و بعدش رفتیم زیارت. خیلی آداب را نمی توانستم رعایت کنم. اصلا چه نیازی ست وقتی حالت خاص ست؟ دل نیمه شکسته؛ ادبی از این بالاتر؟
بعد از سال 78 که بچه بودم و به زور دستم را به ضریح رسانده بودند تا امروز، ضریح را نگرفته بودم. چه اصراری ست کلی آدم را له و لورده کنی تا دستت به ضریح برسد؟ اما امشب، حرم خلوت بود و دستم رسید. آقا می داند؛ این روزها، روزهای آخر ست ... .
امشب دو عهد تمام شد. چه اثری داشت؟
روز چهارم/برف و حرم/روزهای آخر
للحق
- ۹۹/۱۰/۱۸