رندان خاموش

للباقی

اصلِ قصه من با تو با "إسمع و إفهم" تازه شروع می شود ... .

ر.خ

بعدالتحریر: هیچ وقت مایل نبوده ام نوشته هایم را در جاهایی منتشر کنم که مخاطبش بی آن که نیت کرده باشد مطالب م را بخواند. البته مطالب عمومی را در فضاهایی چون اینستاگرام و ... می گذارم اما مطالب دل نوشته ام حرمت دیگری دارند ... .

للحق

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

زیارت وداع و بازگشت

پنجشنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۹، ۱۰:۳۶ ب.ظ

زیارت وداع و بازگشت

جمعه 15 بهمن 1395 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی 

صبح غسل زیارت می گیرم و تنها می روم حرم برای زیارت آخر و وداع. همه چیز برایم حالت غربت گرفته بودند. برف هم می بارید و همه صحن و سراها حال تازگی داشتند. می روم صحن انقلاب؛ همه حرف هایی که این مدت تلنبار شده بود را می گفتم و روبه رو گنبد طلا باران من و برف غاطی شده بود .

" یک دل هوایی، بعد عمری آشنایی، ممنونم ازت خدایا که شدم امام رضایی؛ همه آرزوهام رو بوسیدم کنار گذاشتم، تو ببخش خالیه دستام هدیه غیر جون نداشتم؛ زده ام قید خودم رو من که سرتاپا حجابم، چشمامو بستم دوباره توی صحن انقلابم؛ آقا گدات رو پس نزن اون که میخاد فقط یه چیز، عمری کبوترت میشم برای من دونه بریز..."

 زیارت کامل می کنم اما دلم نمی آید از حرم بیرون بیایم و خداحافظی کنم. خوب می دانم این سفر مشهد، بعدش اتفاقات مهمی میافتد. دلم روشن ست. با همه دلتنگی که برایم پیش آمده خداحافظی می کنم از امامم. سریع باید مقدمات رفتن را آمده می کردم. با کلی از بچه ها خداحافظی و روبوسی کردیم؛ امیدوارم به همین زودی ها باز ببینمشان. چون به جلسه صبح شورای عمومی نمی رسم به دوستان می سپارم نکات مهم را. با سعید می رویم تا بچه ها را ببریم. در برف عکس می گیریم و قدری با برف می زنیم به هم. سوار قطار می شویم. اولش که بگو و بخند و عکس و شوخی و همخوانی بود اما سریع دلتنگ تر شدم و دیگر نمی توانستم خودم را بگیرم. غربت این سفر به جهاتی برایم بیشتر بود. بماند. بعدش می نشینیم با بچه ها صحبت می کنیم از هر دری. بازی می کنیم و همخوانی مداحی حاج مهدی رسولی. و البته پنجره های قطار و حرکت و فاصله ها نمی گذراند آرام بنشینم و می نویسم و می نویسم؛ آن هایی که نمی شود گفت. بحث های مهمی شد دیشب چه محتوایی چه برنامه ای. اولین شبی ست درین مدت اخیر که زود می خوابم؛ ساعت دوازده و خورده ای. در حال برنامه ریختنی خاص!!! هستم. اگر شد بعدا چیزهایی درباره اش می نویسم.

 روز هشتم/زیارت و وداع/صحن انقلاب/قطار و حرکت و نوشتن و نشانه/نقشه راه! 

للحق

  • محمد طاهری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی