رندان خاموش

للباقی

اصلِ قصه من با تو با "إسمع و إفهم" تازه شروع می شود ... .

ر.خ

بعدالتحریر: هیچ وقت مایل نبوده ام نوشته هایم را در جاهایی منتشر کنم که مخاطبش بی آن که نیت کرده باشد مطالب م را بخواند. البته مطالب عمومی را در فضاهایی چون اینستاگرام و ... می گذارم اما مطالب دل نوشته ام حرمت دیگری دارند ... .

للحق

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

شصت و پنجی ها

سه شنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۹، ۰۷:۵۱ ب.ظ

شصت و پنجی ها

جمعه 29 بهمن 1395 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی 

 

وقتی کوچه های غربت را می گذرانی 

دست راست که بپیچی

 می رسی به جاده ای که تو را 

می رساند به انتهای خیابان آسمان

 اول بزرگراه اما

 ایست بازرسی ست 

باید کد مجهولیت داشته باشی

 یادت باشد کد تو

 31171 است 

رمز شب هم می خواهد

 تو بگو 

"به روشنی آسمان فردا و به کربلا با تجدید چاپ پنجمش! قسم"

 باید منتظر باشی

 می دانم انتظار سخت ست و جانکاه 

اما بالادستی ها در حال بررسی اند

 بیا این طرف تر

 بنشین این چند دقیقه را 

بد به دلت راه نده

 یک چایی بخور با نبات زیاد

 چند خطی هم بنویس

 شاید به رسوا شدنش بیارزد 

شاید

 همان حوالی

 یک ساختمانی ست با سقف رنگی

 65 جوان گل و بلبل

 آن جا مشغول کارند

 به سال همان تجدید چاپ پنجم 

سال 65

 رفتی آن جا 

اول سلام کن

 کمی بخند و احوالی بپرس

 پنجمین جوان اهل دل

گل نرگسی دارد 

بگیر و بو کن و به باران بی امان دشت های کناری خیره شو

 تعارف را بگذار کنار

 اصل حرفت را بزن راحت

 چه می بینی؟

 به پهنای عالم انگار بزرگ شده ای نه؟ 

حتی درد 15 خردادی که دلیل تعطیلیش را نمیفهمیدی هم خواهی کشید 

جانانه و کوبنده

 این جا ام القراء می شود 

آن جا فردا فتح می شود 

تو اما در سفری

 سفری که ربع قرن از شروعش می گذرد

 و فردا خواهی رسید یا شاید پس فردا یا شاید هفته بعد یا شاید ...

 اصلا دعوا بر سر هندسه جهانی ست 

ترامپ زر زیادی می زند 

صدای موذن بلند می شود

 همان جا قامت ببند کنار شصت و پنجی ها

 الله اکبر

 اللهم ذلل نفسی فی نفسی

 اللهم نشانم بده

 اللهم فقط برای تو

 اللهم نشانش بده

 اللهم به حق شصت و پنجی ها و امها و سرالمستودع فیها

 السلام علیکم و رحمه الله

 اگر کسی آن طرف تر رد شد 

و فکر کرد دیوانه ای 

هیچ اشکال ندارد تو بخند 

بیا دم در 

از بچه ها خداحافظی کن 

آن قدر دمشان گرم ست که ریش گرو بگذارند

 آن طرف تر سری هم به حبیب بزن 

حلال زاده اگر باشی به حبیب می روی 

حبیب را بفرست جلو

 تازه خودش هم که اهل دل بوده و سر و سری هم داشته! 

حالا ما سه اش را می گیریم 

که شهید نظر می کند به وجه الله!

 برگرد 

فقط این قدر لوطی باش 

که بدانی کارت را بچه های شصت و پنجی راه انداختند 

چه سفر با برکتی شد

گوش کن

 صدایت می زنند 

 بدو

 زمان دارد می دود

 معبرت دارد باز می شود 

تازه اول راهست 

بنداز در بزرگراه 

همت، باکری، اصلا خود چمران

 رسیدی سلام ما را برسان 

و سلام علیکم بما صبرتم و نعم عقبی الدار

 

بهمن نود و پنج. شیراز. کنار شصت و پنجی ها. باران بی امان 

 

 

للحق 

  • محمد طاهری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی