حضرت درد
يكشنبه, ۱۸ مهر ۱۴۰۰، ۰۷:۰۱ ب.ظ
للباقی
دیگر داریم به هم عادت می کنیم؛ آن کل کل های قدیمی دارد جایش را می دهد به یک سکوت رضایت مندانه. اصلا من مدیون تو هستم؛ تو نبودی اینچنین به خراب آباد دلم سفر نمی کردم... .
با تو درست ست که اخم هایم در هم هست و هیچ وقت شوخی نکرده ام اما گمان می کنم ته دلم خبرهایی ست!
تو همیشه همه وجود شیشه ایم را در مقابل چشمانم به زمین میکوبی؛ ممنونم.
تو قلبم را تا سر حد گیر افتادن در کوچه تنگ و بن بست ناامیدی میبری؛ سپاسگزارم.
تو دست به زن داری و مرتب صورت خودخواهی هایم را با سیلی آب داری، سرخ می کنی؛ لطف می کنی.
اصلا می دانی چیست؟! تو حافظه پاک شده همه خطاهایم هستی.
حضرت درد ممنونم از تو ... .
للحق
- ۰۰/۰۷/۱۸