رندان خاموش

للباقی

اصلِ قصه من با تو با "إسمع و إفهم" تازه شروع می شود ... .

ر.خ

بعدالتحریر: هیچ وقت مایل نبوده ام نوشته هایم را در جاهایی منتشر کنم که مخاطبش بی آن که نیت کرده باشد مطالب م را بخواند. البته مطالب عمومی را در فضاهایی چون اینستاگرام و ... می گذارم اما مطالب دل نوشته ام حرمت دیگری دارند ... .

للحق

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

مهندسی فرهنگی

پنجشنبه, ۲۵ آذر ۱۴۰۰، ۰۷:۲۴ ب.ظ

للباقی

زمانی که تازه تعبیر مهندسی فرهنگی در کشور مطرح شده بود عده ای با نقدهای قشری، ملامت کردند که مهندسی را چه به فرهنگ! مهندسی از جنسِ سخت است و فرهنگ از جنس نرم! مهندسی ابزار زندگی است و فرهنگ، معنای زندگی! مهندسی اساساً آبجکتیو است و فرهنگ اساساً سابجکتیو! و با همین دست فرمان غلط، بر مهندسانی که به کار فرهنگی مشغولیت داشتند تاختند و البته می تازند!

خلط غلط درست آن جایی رخ می دهد که مهندسی را یک پروژه فهم می کنیم و نه یک پروسه؛ و درست فرهنگ سازی، نیازمند پروسه است و نه پروژه. وقتی مهندسی را یک پروژه دانستیم فهم مان از آن به اندازه یک "کالا"، فروکاسته می شود؛ حال آن که مهندسی یک پروسه است که زنجیره های مختلف یک "محصول" را به هم وصل می کند( زنجیره هایی از اندیشه و فلسفه و ادبیات و سیاست و اقتصاد و جامعه و محیط زیست و ...). یکی از مانع های مهم عدم جریان سازی فرهنگی در کشور ما، پروژه ای بودن فرهنگ است و نه پروسه ای بودن آن؛ کالا بودن تولیدات فرهنگی است و نه محصول بودن آن. کالای فرهنگی یک خلق ناقصی ست که چون جزیره ای متروک، جدا افتاده است؛ در حالی که محصول فرهنگی خلق ی ست که پیوست های واقعی با بخش های مختلف جامعه دارد.  

برای مثال برای یک مسئله واقعی و انضمامی، طرح ریزی می کنید و با شناخت و تسلطی که بر موضوع پیدا می کنید قالب اولیه ای پیشنهاد می کنید؛ مثلاً آن قالب اولیه رمان می شود و نویسنده کار بلدی که دغدغه اش موضوع مسئله است رمان را می نویسد؛ حال به پیوست آن اگر سریال و موسیقی و پوستر و نوشت افزار و پوشاک و  ... به کمک آیند و با کارهای واقعی و علمی و تخصصی و نه نمایشی! توانستید با مخاطب خود ارتباط بگیرید امیدوار خواهید بود جریان سازی فرهنگی اتفاق بیافتد؛ اگر این چنین شد شما توانسته اید برای یک مسئله واقعی و انضمامی خود، محصول فرهنگی تولید کنید.

با این وصف، مهندسی با فرهنگ هیچ تناقضی ندارد و برای جریان سازی فرهنگ راهی نداریم جز مهندسی آن.

جالب آن که در سال های اخیر تعابیر جدید و نوآورانه فرهنگ، غالباً خاستگاه شان از عالم مهندسی است؛ جایی که آدم هایش یاد گرفته اند باید پروسه ای فکر کنند تا تولید محصول کنند:

استارتاپ های فرهنگی

کارخانه های نوآوری فرهنگی

فناوری های نرم فرهنگی

شتاب دهنده های فرهنگی

شرکت های دانش بنیان فرهنگی

و قص علی هذا!

به نظر می رسد امروز دیگر همه فهمیده ایم که اندیشه برای اندیشه، هنر برای هنر، فرهنگ برای فرهنگ حرف های تو خالی بیش نبوده اند که در روزگاری طرفدارانی داشته است؛ امروز برای برنامه ریزی فرهنگی راهی نداریم جز آن که با نگاه همه جانبه، به دنبال مهندسی فرهنگی باشیم و با محصول فرهنگی، جریان سازی کنیم.

بعد التحریر: البته مشکل درد عشق را حل نکند مهندسی!

للحق

  • محمد طاهری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی