رندان خاموش

للباقی

اصلِ قصه من با تو با "إسمع و إفهم" تازه شروع می شود ... .

ر.خ

بعدالتحریر: هیچ وقت مایل نبوده ام نوشته هایم را در جاهایی منتشر کنم که مخاطبش بی آن که نیت کرده باشد مطالب م را بخواند. البته مطالب عمومی را در فضاهایی چون اینستاگرام و ... می گذارم اما مطالب دل نوشته ام حرمت دیگری دارند ... .

للحق

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

من چشم خورده ام

سه شنبه, ۱۲ بهمن ۱۴۰۰، ۰۸:۰۸ ق.ظ

 

للباقی

هروقت مجبورم درین شهر الکی بزرگ، مدتی بمانم حس می کنم حیات م را در تُنگ تَنگی انداخته اند و مجبورم درین حصار تنگ، به راحتیِ از دست رفتنِ آرامش به بهانه تکنولوژی و علم و فناوری و ... فکر کنم.

با محسن باید همنوا شوم درین شعر حسین پناهی:

 

مادر بزرگ!

گم کرده ام در هیاهوی شهر 

آن نظر بند سبز را 

 که در کودکی بسته بودی به بازوی من 

در اولین حمله ی ناگهانی تاتار عشق 

خمره ی دلم 

بر ایوان سنگ و سنگ شکست 

دستم به دست دوست ماند 

پایم به پای راه رفت 

من چشم خورده ام 

من چشم خورده ام 

من تکه تکه از دست رفتم 

در روز روز زندگانی ام...

 

للحق

 

  • محمد طاهری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی