سی سالگی
للباقی
و خدا سی ساله ام کرد.
سر به سجده می گذارم و فکر می کنم به این همه موهبت و محبتی که به من درین سی سال داشته است و من چه قدر نمک به حرامی کرده ام.
شکر می کنم و عمیقاً طلب عفو.
امروز یک نگاه دقیق تری به این سی سال داشتم؛ عناوین کارهایی که در طول این مدت انجام داده ام را نوشتم و بررسی کردم. شاکرم که توفیق داشته ام طبع آزمایی کنم و کارهای مختلفی را تجربه کرده ام و فکرهای مختلفی کرده ام.
برای دهه سی عمر هم برنامه هایی نوشته ام؛ حکماً از فردا باید تابع برنامه های دهه سی باشم!
به فال نیک می گیرم که شروع دهه سوم عمرم، با میلاد حضرت ارباب اباعبدالله الحسین (ع) مقارن شده است؛ خدا به عظمت حسین و اولاد و اصحابش، زندگی و ختم عمرم را حسینی کند.
می خواهم از این به بعد، مثل عاشق ها زندگی کنم:
نه مثل عاشق هایی که از معشوق شان جواب مثبت گرفته اند و غرق شادی اند.
و نه مثل عاشق هایی که از معشوق شان جواب رد شنیده اند و درهم و مغموم اند.
می خواهم از این به بعد مثل عاشق هایی زندگی کنم که در هول و هراس جواب معشوق اند ... .
تا یار که را خواهد و میلش به که باشد
شب پانزده/دوازده/ هزار و چهارصد
للحق
- ۰۰/۱۲/۱۴