کتاب اینک شوکران( شهید منوچهر مدق)
للباقی
هیچ ارزش اصیلی در این دنیا نیست که رسیدن به آن، عیان و مکشوف باشد. عشق، آن گوهر اساسی نیز در لایه های سختی درهم پیچیده شده است و برای رسیدن به این گنج می بایست خروارها خاک و خاشاک را از سر راه برداشت. و این مظهر اسم غیرت خدا ست که تحفه هایش را از دست نامحرمان با سختی و مشقت دور می کند.
از همین سو ست که خیلی از زیبایی های اصیل، ظاهری سخت و نا زیبا دارند!
کتاب اینک شوکران( شهید منوچهر مدق) را می خواندم؛ یک عاشقانه ساده و زیبا که خواندنش فقط آسان ست؛ یک عاشقی ای توأم با سختی های بسیار؛ آن چنان این ریشه عاشقی قوی می شود که پای رفتن شهید را لنگ می کند تا آن سو که خانم ش رضایت می دهد و در آغوش او جان می دهد.
چیز دیگری که نظرم را جلب کرد آن دوره سخت بعد از جنگ برای رزمندگان و خانواده هایشان است؛ آن زمان که آدم های جنگ وارد مرحله جدیدی می شوند؛ نه کسی آن ها را می شناسد و نه آن ها کسی را! درست همان زمان هایی که درجه دادن ها آغاز می شود و برای دیدن یک همپیاله، باید از صد تا در رد شوی و با ده تا منشی هماهنگ کنی.
ابتکار نویسنده در متن که گاهی راوی را عوض می کرد هم جذاب بود.
بعد التحریر: عشق یک فهم اختصاصی ست؛ و به گمانم آب عشق، با عیان و آشکار و عموم، در یک جوی نمی رود! و وای به امثال منِ ظاهرگرای عوام پرست ... .
للحق
- ۰۱/۰۱/۱۶