رندان خاموش

للباقی

اصلِ قصه من با تو با "إسمع و إفهم" تازه شروع می شود ... .

ر.خ

بعدالتحریر: هیچ وقت مایل نبوده ام نوشته هایم را در جاهایی منتشر کنم که مخاطبش بی آن که نیت کرده باشد مطالب م را بخواند. البته مطالب عمومی را در فضاهایی چون اینستاگرام و ... می گذارم اما مطالب دل نوشته ام حرمت دیگری دارند ... .

للحق

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

صاف ها

شنبه, ۷ خرداد ۱۴۰۱، ۱۰:۵۱ ب.ظ

للباقی

در دلم گفتم کاش جای آسمان هایمان عوض می شد؛ آسمان غبارآلود من برای تو باشد و آسمان پر از آبی غلیظ و صاف تو برای من؛ آسمان بی ستاره من برای تو باشد و آسمان پر از خوشه های افلاکی تو برای من. 

به خودم نهیب زدم چرا دعای خیر می کنم برای خودم و دعای شر می کنم برای تو! خودم در جواب نهیب م گفت آدم های آسمانی باید گاهی کاملاً عادی، زمینی شوند تا حال ما متوسط الحال ها را بفهمند. 

خود خودم که خواست نهیب جدیدی بزند، یک آن، آرام و ملیح با لبخند گفتی: نگاهت سنگین ست! 

کنایه ت را فهمیده نفهمیده گفتم: می آیی آسمان مان را عوض کنیم؟

بی درنگ گفتی به یک شرط!

ذوق زده گفتم: نشنیده قبول!

صدایت را آرام تر کردی و گفتی: چشم های من برای تو و چشم های تو برای من! 

فاتحانه گفتم: باختی، بد هم باختی!

معصومانه گفتی: قلب، کتاب چشم است و چشم از آسمان ها بزرگتر. دلم می خواهد با قلب صافی، دنیا را ببینم. 

خندیدم و گفتم: من صافی تو را می خواهم و تو صافی من! 

به قلبت اشاره کردی و گفتی: گمان می کنی نهایت زندگی جز جمع صافی ما ست؟! جمع من و تو و خیلی های دیگر آن زیبای واحد است؛ آن صافی عظیم ست. 

 

به گمانم آسمان ت یا چشم هایت یا قلب ت را هم به من بدهی باز چیزی عوض نمی شود.

کاش لحظه ای درست جای تو بودم ... .

للحق

  • محمد طاهری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی