کتاب ویولون زن روی پل
للباقی
آدم گاهی در کار خدا می ماند که برکت ش را کجاها می گذارد!
اعتیاد شدیدِ سی ساله ی #خسرو_باباخانی به گمانم پر از برکت بوده و یکیش همین کتاب فاخر #ویولون_زن_روی_پل .
باباخانی در این کتاب، خودش را به تمامه شکسته است و `لای ده انگشتش را باز کرده` و روایتی واقعی و تکان دهنده از دوران اعتیادش را با ادبیاتی شیرین و جذاب، نوشته است.
در جای جای کتاب، نویسنده از قول مادرش می گوید:` گاهی مرگ، عروسی ست؛ راست می گویم.` راست می گوید؛ مخاطب هم که خواننده این زجرها و رنج ها و حقارت ها و تباهی ها و نابودی ها می شود کامل حق می دهد که آرزوی مرگ می کند!
هنر کتاب این است که لایه پنهانی از همین اطراف خودمان را برجسته می کند که انگشت به دهان شویم و مبهوت! اعتیاد یک واقعیت جامعه ما ست که متأسفانه مثل دیگر بحران هایمان، می خواهیم آن را به زیر قالی بزنیم و نبینیم ش.
جدای از روایت تازه کتاب، جهان بینی جالب نویسنده است که مرگ را پایان اعتیاد نمی داند؛ چرا که اعتیاد مربوط به نفس ست و در عوالم دیگر داشته های نفس، باقی می ماند. و چون در آن عوالم سرعت خیلی خیلی زیاد است امکان آموزش و تغییر و ملکه شدن، سخت می شود.
تا دنیا با همین سرعت کم برای انسان به اتمام نرسیده باید فکری به حال جمیع اعتیاد و عادت هایش بکند.
بعدالتحریر: شخصیت فرعی این روایت، خانم ماه طاووس همسر نویسنده، به گمانم نقش ش از شخصیت اصلی روایت سر است! یک پارچه معرفت و محبت و عشق و صبر که استقامت و همراهیش کم نظیر است.
للحق
- ۰۱/۰۳/۲۴