خواب زدگی
پنجشنبه, ۲۹ دی ۱۴۰۱، ۰۷:۲۴ ب.ظ
سه شنبه 15 فروردین 1396 :: نویسنده : محمد طاهری
للباقی
ساعت از سه نیمه شب گذشته است و یک عدد معلوم الحال خواب زده دارد همه زندگی را از سر ناچاری فکر می کند! خب وقتی آدم خوابش نمی برد چه باید بکند؟ حوصله کتاب خواندن که ندارم پس بهترست یا فکر کنم یا باز فکر کنم دیگر! امشب خیلی یکجوری ست؛ کمی شبیه یکجوری های قدیمی. اولش عذاب وجدان داشتم که چرا شبیه یکجوری های قدیمی ست اما بعدش به این نتیجه رسیدم شاید اصلا حق با همان یکجوری های قدیمی باشد و من نمی فهمیدم! چه حس بدی ست حسی که هم خوابت می آید هم خوابت نمی آید و فکرهایی که همان یک ذره حس خواب داشتن را به کلی از سرت می دزدد؛ که چی؟ خدایی خیلی ابلهیم و این حس خیلی خوبی ست که آدم خودش بداند.
للحق
- ۰۱/۱۰/۲۹