رندان خاموش

للباقی

اصلِ قصه من با تو با "إسمع و إفهم" تازه شروع می شود ... .

ر.خ

بعدالتحریر: هیچ وقت مایل نبوده ام نوشته هایم را در جاهایی منتشر کنم که مخاطبش بی آن که نیت کرده باشد مطالب م را بخواند. البته مطالب عمومی را در فضاهایی چون اینستاگرام و ... می گذارم اما مطالب دل نوشته ام حرمت دیگری دارند ... .

للحق

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۶ مطلب در شهریور ۱۴۰۰ ثبت شده است

۳۱
شهریور
۰۰

للباقی

 

این روزها که حدود شانزده ساعت مشغول به کار هستم و نمی دانم چگونه روزهایم به شب هایم الصاق شده اند! وقتی بچه های انجمن یاسوج و انجمن شیراز گفتند برنامه مشترک دارند قول دادم خدمت شان برسم.

عصر بلافاصله بعد از کار خودم را رساندم به دانشگاه و برایشان از آزاداندیشی گفتم.

انگار برگشته بودم به همان دوره پر جنب و جوش دانشجویی؛ خاطرات خاص آن دوران برایم زنده شده بود؛ آن همه آرمان خواهی و دغدغه و کار و جلسه و مطالعه و نوشتن و ... .

امروز حرف هایی درباره آزاداندیشی زدم که به آن ها ایمان داشتم و تقریبا می توانم بگویم وقتی مقایسه می کنم می بینم همچنان همان دغدغه ها و آرمان ها را دارم! اگر برگردم به آن دوران باز همین مسیر را می روم؛ مسیری که برای دغدغه ها و آرمان هایت می جنگی ... .

واقعا یاد آن دوران به خیر ... .

کمی احساس دلتنگی دارم.

 

للحق

  • محمد طاهری
۲۹
شهریور
۰۰

للباقی

 

اگر میزان جاودانگی ما به اندازه تغییر یا تصحیح یا تکمیل عالم باشد، پس باید نگاهی نو به همه رازهای عالم داشت؛ شاید رازهای عالم نزدیک ترین پل برای بقای ما باشد! شاید ... .

 

للحق

  • محمد طاهری
۲۸
شهریور
۰۰

للباقی

 

بعضی ها در محضر خودشان شیرین هستند و در منظر دیگران هم شیرین.

بعضی ها در محضر خودشان تلخ هستند و در منظر دیگران هم تلخ.

بعضی ها در محضر خودشان شیرین هستند و در منظر دیگران تلخ.

و بعضی ها در محضر خودشان تلخ هستند و در منظر دیگران شیرین.

و راز مهر تو را من در دسته چهارم جست و جو میکنم... .

 

للحق

  • محمد طاهری
۲۳
شهریور
۰۰

للباقی

 

خدایا کارهای بسیاری هست؛ علم های زیادی هست؛ مهارت های بی شماری هست؛ شغل های متنوعی موجود است.

اما خدایا به حق کریم ت، در این دنیا مرا جایی بگمار که بتوانم بیشترین تاثیر را در تحقق اراده تو داشته باشم.

 

للحق

  • محمد طاهری
۲۲
شهریور
۰۰

للباقی

 

 من؟ 

کدام من؟!

مگر من ی هست؟ چه چیزی از خودم دارم؟ تو ؟!! تو هم که از آن منی و من همه تو ... .

بعد التحریر: کاش میشد از برخی حالات بکاپ بگیریم و هزاران بار کپی شان کرد! 

عجالتا بخند!

 

للحق

 

  • محمد طاهری
۲۱
شهریور
۰۰

للباقی

 

اگر حیات آدمی در مسیر حقیقت باشد حتی اگر اشتباهاتی داشته باشد آخرالأمر می رسد به آنچه که باید!

اما اگر در مسیر توهم باشد چه؟! و اگر بدتر از آن در مسیر توهم باشد و ظن محق بودن بکند چه؟!!

و دنیا تقابل حقیقت و توهم ست ... .

 

بعدالتحریر: از مدعی به سبب ادعایش، متوهم تر کیست؟! 

 

للحق

 

 

  • محمد طاهری
۱۵
شهریور
۰۰

للباقی

 

خیلی مرد باشیم از گناهان آشکار کم کنیم اما با این همه عجب و غرور و کبر، چه خانه ای بر این ستون های موریانه خورده می‌شود بنا کرد؟!!

فقط و فقط خدایا خودت میتوانی از این عذاب های محیط برمان نجات مان دهی و گرنه ابدیت مان را ویران کرده ایم. 

 

للحق

  • محمد طاهری
۱۱
شهریور
۰۰

للباقی

 

شده ام مثل معلمی که دیگر به آنچه درس می دهد ایمان ندارد! اما مجبور ست به درس دادن.

با این تفاوت که این جا، هم معلم هم شاگرد خودم هستم.

 

للحق

  • محمد طاهری
۱۱
شهریور
۰۰

للباقی

 

چند شبی ست حوصله `شب` را ندارم! دوست دارم چشم به هم زدنی تمام شود؛ در حالی که پیشتر عاشق `شب` بودم. حکماً به خاطر فکر کردن ست! 

شب برای من یعنی لذت فکر کردن و این شب ها که از فکر کردن، حالم به هم می خورد حوصله اش را ندارم.

کاش زودتر صبح شود ... .

 

للحق

  • محمد طاهری
۱۰
شهریور
۰۰

للباقی

 

جنگ، جنگ است؛ یا من پیروز می شوم یا شک؛ ایمان م را کجا مخفی کنم؟

 

`جوجه‌های اعتقادم را کجا پنهان کنم وقتی

شک شبیه گربه از دیوار ایمان می‌رود بالا`

 

للحق

  • محمد طاهری
۰۸
شهریور
۰۰

للباقی

 

 دل ها شاید بی حساب حرف بزنند؛ اما ته دل ها نه ... .

 

للحق

  • محمد طاهری
۰۷
شهریور
۰۰

للباقی

 

وقتی زخمه ها بر روی تارها می نشیند انگار همه حجم غربتم زیر و رو می شود؛ گوش که نه، دل می دهم به این نوایی که پریشان حالی ازلی و ابدی م را از فراقت، فریاد می زند. چه کرده ای نازنینا با من؟! 

این شیوه ش نیست که با جلوه ای، بیچاره ام بکنی و مرا به حال خودم واگذاری. کجا به دنبالت بیایم؟ کدام گوشه ای می توانم اثری از تو ببینم؟!

کاش از تو نشانی می یافتم.

`پای سگ بوسید مجنون، خلق گفتندش این چه بود

گفت گاه گاهی سوی کوی لیلی رفته بود ...`

 

للحق

  • محمد طاهری
۰۷
شهریور
۰۰

للباقی

 

`حقیقت` آن قدر وسعت و کثرت دارد که همیشه باید حتم کنی که از حقیقت، چیزی نمی دانی.

ابله تر از کسانی که حقیقت را فقط چیزهایی می دانند که می فهمند! کیست؟!!

 

للحق

  • محمد طاهری
۰۴
شهریور
۰۰

للباقی

 

لعنت لعنت لعنت به این قواعد مسخره زندگی که برایمان ساخته اند؛ لعنت به پیشرفت و ترقی ای که ما را از درون تهی کرده ست. 

بس نیست این همه ملال و روزمرگی؟! بس نیست این همه بی رنگی و غلبه رنگ خاکستری بر آبی پر رنگ و سبز سیر؟! بس نیست بی عشق تنفس کردن؟! بس نیست ادا و اصول؟! بس نیست تحمل این همه رنج آدم های مزور و چند وجه؟! 

با محسن قرار شد سفری برویم عشایری! محسن هم از دکتر بودن و تحول علوم انسانی! و از این مزخرفات روزمره مثل من به هوای لطیف عشایری نیاز دارد.

ما زمخت شدیم در حالی که قبلاً لطیف بودیم!

للحق

  • محمد طاهری
۰۳
شهریور
۰۰

للباقی

 

خدایا می شود من هم جز همان `رجال` ی باشم که `من المومنین` هستند و صادق اند در وعده ای که با تو بسته اند؟!

 

`نصیب هر کس و ناکس نمی شود این بخت

قرار بود بمیری خدا شهیدت کرد`

 

للحق

  • محمد طاهری
۰۲
شهریور
۰۰

للباقی

 

چه قدر حقیر و پست اند اینانی که در لوای ارزش ها، فقط و فقط منافع خودشان را دنبال می کنند. آخر چگونه می شود این همه ظاهرسازی و نان به نرخ روز خوری. بیچاره ارزش ها ... . بیچاره واژه انقلاب، بیچاره تعبیر جوان انقلابی..

 

للحق

 

 

 

 

 

 

  • محمد طاهری