رندان خاموش

للباقی

اصلِ قصه من با تو با "إسمع و إفهم" تازه شروع می شود ... .

ر.خ

بعدالتحریر: هیچ وقت مایل نبوده ام نوشته هایم را در جاهایی منتشر کنم که مخاطبش بی آن که نیت کرده باشد مطالب م را بخواند. البته مطالب عمومی را در فضاهایی چون اینستاگرام و ... می گذارم اما مطالب دل نوشته ام حرمت دیگری دارند ... .

للحق

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۹ مطلب در تیر ۱۴۰۱ ثبت شده است

۱۸
تیر
۰۱

للباقی

دارم میروم دعای عرفه؛ در حالی که گمان می کنم عرفه از آخرین تیرهای ترکش من است. 

در حالی به دعای عرفه امیدوارم که احساس میکنم در پایین ترین نقطه تابع زندگیم قرار دارم و عمیقاً برای دعا تشنه ام.

تشنه ی تنها ی بریده... .

رو سفیدم کن تنها دارایی ام.

 

`از هر کران تیر دعا کرده ام روان

باشد کزان میانه یکی کارگر شود`

 

للحق

  • محمد طاهری
۱۷
تیر
۰۱

للباقی

پای منبر مرحوم آقای حائری شنیدیم:

ما امر به `واجب` نداریم

امر به معروف داریم

ما نهی از `حرام` نداریم

نهی از منکر داریم

 

بعد می‌فرمودند:

هر واجبی، معروف نیست؛ معروف، واجبی ست که جامعه و مردم به خوب بودن آن رسیده اند. مثلا امر به علم یا امر به هنر یا امر به ورزش امر به معروف است چرا که مردم به خوب بودن آن اعتقاد دارند. 

هر حرامی، منکر نیست؛ منکر، حرامی ست که جامعه و مردم به بد بودن آن رسیده اند. مثلا نهی از مواد مخدر نهی از دزدی نهی از بی عدالتی، نهی از منکر است چرا که مردم به بد بودن آن اعتقاد دارند.

هنر این است معروفیت معروف و منکریت منکر را احیا کنیم.

 

 

آیا دستگاه ها و مراکز علمی و ارگان های متعدد فرهنگی، اندیشه ای، رسانه ای درین سال ها توانسته اند حجاب را از واجب به معروف تبدیل کنند که امروز دستگاه های قهریه وارد عمل شده اند؟! 

 

للحق

  • محمد طاهری
۱۴
تیر
۰۱

للباقی

شاید مهم ترین دلیل برای حیات ابدی انسان، `عشق` و `امید وصال` باشد.

 

به گمانم `عشق` تا آن جا امتداد دارد که امید وصل باشد؛ اگر در نقطه ای امید وصل از بین رفت، باید بر عشق فاتحه خواند و سنگ قبر برایش سفارش داد. 

 

 دنیا ظرف بسیار کوچکی برای فهم و درک و وصل به عشق است و نباید ترسید و گفت: دنیا جایی برای وصل نیست ..‌. ؛ و همین کافی ست برای ادامه دار بودن حیات انسان و یک ابدیت پر حرکت که آن به آن از حجم ضخیم حجاب های ما برداشته شود و لحظه به لحظه، جمالِ معشوق واضح تر و نمایان تر.

 

ما برای آن لحظات پر شکوه امید داریم.

 

به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم

به گفت و گوی تو خیزم به جست و جوی تو باشم

 

للحق

  • محمد طاهری
۱۲
تیر
۰۱

للباقی

بی رحمانه ترین چهره فقر آن جایی است که فقیر گمان می کند خدا او را فقیر خواسته است! 

و سیاه ترین چهره فقر آن جایی است که عده ای به اسم دین، فقر را فقط نتیجه قضا و قدر الهی می دانند!

و دغلکارانه ترین چهره فقر آن جایی است که اشراف مرفه که با خوردن پنهان و آشکارِ حق فقیر، فربه شده اند، داد حمایت از او سر می دهند!

و ابلهانه ترین چهره فقر آن جایی است که سهم ساختارهای معیوب و فسادساز اقتصادی در تولید فقر را کمتر از هوش و همت فقیر بدانیم!

و ترسناک ترین چهره فقر آن جایی است که فقیر دنیای یک بار مصرف و آخرت ابدیش را با هم تباه می بیند!

امروز با بی رحمانه ترین، سیاه ترین، دغلکارانه ترین، ابلهانه ترین و ترسناک ترین چهره فقر در جامعه مواجهیم. 

للحق

  • محمد طاهری
۱۰
تیر
۰۱

للباقی

پیشتر غم و رنج دنیا را به رسمیت نمی شناختم. گمان می کردم با داشتن مهری در دل، یا اعتقاد به اندیشه ای می توان از غم و رنج دنیا به آسودگی گذر کرد. 

بلاهت بار است اما واقعا گمان می کردم کسی که خدا را دوست دارد دیگر غم و رنجی در دنیا نخواهد داشت؛ شاید این جمله برای یک عارف واصل، یک اعتقاد اساسی باشد اما برای منِ متوسط الحال حکماً بلاهت بار است. 

غم و رنج به آسودگی پدید نمی آید که به آسودگی از میان برود؛ و اصلاً سوال مهم تر اینکه واقعاً باید از بین برود؟!

للحق

 

  • محمد طاهری
۰۹
تیر
۰۱

للباقی

درست نمی دانم دیگر از من چه مانده است؛ چیزی که من از خودم می بینم یک نقاشی نامفهوم و مبهم شبیه یک خواب پریشان است که هر آن باید از آن پرید و چند نفس عمیق کشید و خدا را شکر کرد که خواب بوده است. 

ولی این خواب نمی شکند و سخت در مقابل شکستن، مقاومت می کند. اگر در این خواب، جانم سر آید چه؟!!

للحق

  • محمد طاهری
۰۷
تیر
۰۱

للباقی

چند خط مردانه در پیشانیش افتاده بود و با چهره ای درهم چنان محکم حرف می زد که کلمه به کلمه ش مثل پتک روی سرم خراب میشد:

 

- دارم صبح تا شب جون می کَنَم و دو شیفت مثل خر کار می کنم؛ از کله سحر تا نصف شب؛ با مدرک مهندسی، سر برج ده تومن درمیارم. گیرم هیییچی نخورم نه خودم نه زن و دو تا بچم، گیرم اجاره ندم، گیرم بچه هام مدرسه نرن، گیرم هیچ مهمونی نیاد و هیچ مهمونی نریم و هیچ لباسی هم نخریم، گیرم هیچ خرج دوا و درمون نکنیم؛ اصلاً همه ده میلیون ماهیانه م هم ذخیره کنم، به عبارتی میشه سالی ۱۲۰ میلیون. الان صاحب خونه ام ۱۵۰ تومن گذاشته روی رهن خونه! جایی سراغ داری فرار کنم؟!

 

وارفتم. 

چند لحظه ای فکر کردم و خیلی آرام گفتم: میای کلاغ پر؟!

مجال ندادم بهت ش ادامه پیدا کند و انگشت اشاره دست راستم را گذاشتم روی زمین:

- کلاغ پر

- گنجشک پر

- خانه. پر

- غذا. پر

-اعتقاد. پر

- ایمان. پر

 

فقط مات نگاهم می کرد؛ آخر سر یک آهی کشید و انگشت زمختِ کار کرده ش را گذاشت روی زمین:

- کاش همه دنیا. پر

 

للحق

  • محمد طاهری
۰۴
تیر
۰۱

للباقی

خدایا شرمنده ام.

گمان می کردم عشقم به تو آن قدر وسعت دارد که هیچ گاه بی وفایی نکنم. اما وقتی دیدم در شرایط صعب، این عشق از نفس افتاد، فهمیدم لاف زده ام!

ببخشیدم.

للحق

  • محمد طاهری
۰۳
تیر
۰۱

للباقی

 نه سلام فرمانده ها، دماسنج جامعه هستند و نه نوجوانان بلوار چمران شیراز؛ نه این ها اکثریت جامعه را تشکیل می دهند و نه آن ها. 

اما `نوع مواجهه` با سلام فرمانده ها و نوجوانان بلوار چمران شیراز می تواند دماسنج باشد و شاخصی را نمایان کند.

دماسنج مسئولین فرهنگی:

اگر نیک بنگریم نه سلام فرمانده ها و نه نوجوانان بلوار چمران شیراز هیچ کدام برخاسته از ایده پردازی ها و ریل گذاری های فرهنگی نیستند! حکماً برخاسته از فرهنگ هستند اما برخاسته از نظام سازی فرهنگی نیستند. سال هاست که متولیان فرهنگی، از فرهنگ غالب عقب افتاده اند و رسماً دست شان از جریان سازی فرهنگی کوتاه هست. نظیر سلام فرمانده نیز خارج از قاعده آنان شکل گرفت و گرنه متولیان فرهنگ سال هاست آدم زمانه خودشان نیستند.

دماسنج مسئولین سیاسی:

این که گمان کنیم سلام فرمانده ها اکثریت جامعه ایرانی هستند و نوجوانان بلوار چمران شیراز یک سری اقلیت هنجارشکن و اجیر شده مغرضین، همان برفی ست که برخی از مسئولین سیاسی سرشان را در آن فرو کرده اند. مثلاً صدا و سیما جوری وانمود می کند که اکثریت کشور سلام فرمانده ها هستند و اثری ولو اندک و ناچیز از طیف نوجوان بلوار شهید چمران شیراز را در رسانه ملی نمی بینم و به عبارت دقیق تر به رسمیت نمی شناسیم.

دماسنج جامعه ارزشی:

این که جامعه ارزشی از دیدن نوجوانان بلوار چمران شیراز این چنین از تعجب در حیرت اند و ندای وااسلاما سر می دهند نشان می دهد از کف جامعه و مناسباتش رسماً بی اطلاع اند و این بی اطلاعی منجر به قضاوت های ناصحیح و توقعات غیر واقع بینانه از جامعه می شود! و آن ها را یا زیاده خوش بین می کند و یا زیاده بد بین!

 

دماسنج همه جامعه:

هم سلام فرمانده ها بخشی از جامعه هستند و هم نوجوانان بلوار چمران شیراز. با این تفاوت که برای سلام فرمانده ها هم نظام سیاسی داریم، هم رسانه و تریبون داریم، هم بودجه های هنگفت اندیشه ای و فرهنگی داریم، هم مدرسه هم هیئت هم فرهنگسرا و ... داریم؛ و برای نوجوانان بلوار چمران شیراز هیچ نداریم. و این هیچ نداشتن خطرناک است. 

تاریخ نظام های سیاسی نشان داده هیچ چیز خطرناک تر از ندیدن برخی از جامعه و به رسمیت نشناختن شان نیست. 

 

دمای این روزهای جامعه، از حد عادی گذشته است؛ و امکان فعال شدن گسل های فرهنگی سیاسی اعتقادی در جامعه زیاد است. درین زمانه باید بیشتر با هم حرف بزنیم و گفت و گو کنیم؛ خاصه با نوجوانان بلوار شهید چمران شیراز ها ... .

 

للحق

 

  • محمد طاهری