رندان خاموش

للباقی

اصلِ قصه من با تو با "إسمع و إفهم" تازه شروع می شود ... .

ر.خ

بعدالتحریر: هیچ وقت مایل نبوده ام نوشته هایم را در جاهایی منتشر کنم که مخاطبش بی آن که نیت کرده باشد مطالب م را بخواند. البته مطالب عمومی را در فضاهایی چون اینستاگرام و ... می گذارم اما مطالب دل نوشته ام حرمت دیگری دارند ... .

للحق

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲۲ مطلب با موضوع «کتاب» ثبت شده است

۱۲
آذر
۹۹

مردی در تبعید ابدی

یکشنبه 28 تیر 1394 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی

 

پیشنهاد خواندن این کتاب از سمت یک نویسنده بود. دنبال خریدش بودم که محسن عزیز هدیه ام داد.

لحظات خوشی را با این کتاب سر کردم هرچند که نیم بیشترش را در نیم شب دیشب خواندم.

کتاب، داستان زندگی ملاصدرای شیرازی است. صدرالمتألهین بزرگ. حکیمی کم نظیر که ابداعات فکریش، خیلی از معضلات و گرفتاری علومی مثل فلسفه و عرفان و کلام اسلامی را برطرف ساخته است.

ملاصدرا را از این جهت دوست می دارم که حکمتش تلاقی عقل و عشق است. پیوند دهنده فلسفه و عرفان. شوریدگی عاشقانه از اصول عاقلانه اش می بارد. همه این شگفتی ها را کسی چون مرحوم نادر ابراهیمی قلم بزند دیگر شاهکاری می شود به اسم: مردی در تبعید ابدی.

جای جای کتاب عرق شرم ریختم از مناعت طبع پایینم و کلاه عُجب از سرم افتاد هنگامی که بلندای طبع و نگاه بزرگ ملا را دیدم.

بحث های کلامی و فلسفی و عرفانی همه جای کتاب جاری بود. از "تقدم وجود بر ماهیت" تا "معاد جسمانی" و "ماهیت حرکت" و ...  اما نه به زبانی پیچیده هرچند که خود ملا در جوانی، زبانی شدیداً ثقیل داشته است و این ثقیلی گاهی در کتاب به شکل رقیقی حضور داشت.

علاوه بر این، قسمت های عاشقانه کتاب هم زیبا بود. مگر می شود نادر ابراهیمیِ عاشقانه نویس، بنویسد و انسان از عاشقانه هایش به وجد نیاید؟!

ساعت 3و 40 دقیقه بامداد روز یکشنبه 28 تیرماه پایان یافت.

 

- بانو! زمانی که با زمانه خویش نساختی، و با مسند نشینان و اَمربَران ایشان کنار نیامدی، و آنچه را که جاهلان می گویند، جاهلانه باز نگفتی، لاجرم به تبعید ابدی روح گرفتار خواهی شد ... .

 

للحق

  • محمد طاهری
۱۱
آذر
۹۹

للباقی

 

گاهی با این که می دانی محکوم به شکست در رقابتی هستی و رقیب همه جوره از تو سر است اما شیرینی رقابت با رقیبی که عاشقش هستی تو را وادار به رقابت می کند؛ و این همان جنون عاشقی ست ... .

در وصیت نامه عطا احمدی آمده است: "اگر در دریا، کوه، بیابان گم شدم به دنبال من نیایند و مرا از دهان نهنگ و پلنگ، مار و موش و مور نگیرند و مزاحم هیچ کس از جمله فرزندانم، خویشانم و دوستانم نشوند. نود و پنج هزار تومان پس انداز دارم، بدهید دستمزد و غذای کارگرهایی که مرا دفن و کفن می کنند و بقیه اش را هم به دانش آموزان بی بضاعت بدهید."

پهلوان عطا احمدی پیش از انقلاب در کرمان حساب "حق محروم" را افتتاح می کند و بی هیچ ادعا و توقعی شروع می کند به ساختن مدرسه و راه و جاده و خانه سالمندان و آبرسانی و ... و هیچ هیچ برای خوش نمی خواهد؛ هر کسی هم که می خواهد به او کمک کند در صفحه اول قرآن عطا قسم می خورد که صرفاً برای خدا و محرومین قدم برمی دارد. تا زمان حضور همسرش در خانه ای ساده زندگی می کرده و بعد از فوت همسرش، خانه اش را با نام همسرش تبدیل به مدرسه می کند و در یک اتاق شش متری همان مدرسه ساکن می شود و ماهیانه هفتاد و پنج هزار تومان اجاره بابت آن اتاق به آموزش و پرورش می دهد! دفترچه بیمه اش دور می اندازد که تا وقتی محروم و بی نصیب هست من امکانات خاصی نمی خواهم!

او که از نوجوانی عهد می کند بر آیین پهلوانی بماند، با دیدن صحنه هایی از شهادت سرهنگ محمود سخایی اولین شهید کودتای بیست و هشت مردادِ سی و دو، در می یابد که عدالت خواهی بی هزینه نیست و در طول زندگیش محکم و مستحکم در مقابل همه زیاده خواهی ها و حسادت ها و ظلم های آدم های مریض میاستد که به قول خودش: "سخت گذشته است و سخت هم می گذرد اما من از راهم برنمیگردم. اگر مردم نفهمند، حتی اگر زن و بچه هایم نفهمند، مهم نیست، من با خدا پیمانی بسته ام که از راه پهلوانی و جوانمردی برنگردم."

بعد از انقلاب دائماً سراغش می آیند که وارد سیاست شود و با آن محبوبیت و اعتماد مردمی که داشته است پله های ترقی سیاسی را یکی پس از دیگری طی کند! او اما با همان لحن صمیمی ش می گوید: "خداوکیل سیاست سرم نمیشود!"

معرفت و عرفان پهلوان عطا را می شود در نوشته جات ش دید و رقت قلبش را از گریه های بی امانش برای کودکان محروم و عمق مدیریت ش را در دستاوردهای بی نظیر عمرانی و خدمت رسانیش که خود تک نفره یک سازمان عریض و طویل مدیریتی ست!

عطا عدالتخواهی ست که نه در فریاد و شعار بلکه در خاموشی و عمل، درد محرومین دمی آرام ش نمی گذارد؛ کسی که از دنیا یک دوچرخه دارد و پیراهن و شلواری که وقتی آن ها را می شوید تا خشک نشوند لباس رسمی دیگری ندارد.

درک زندگی امثال عطا برای ما صعب است چرا که به قول شریعتی: "در جامعه ای که همه مریض اند، کسی که سالم مانده باشد، مریض می نماید!"

به گمانم عطا با خدا وارد رقابت در مهربانی شده است؛ با آن که می داند رقیب از او همه جوره سر است و محکوم به شکست است اما شیرینی رقابت با معشوقش او را وارد رقابت کرده است؛ و این همان جنون عاشقی ست؛ مجنونِ عاشق، عطا.    

بعد التحریر: به قول عطا: "وقتی که لطف خدا بیش از لیاقت و ظرفیت بنده اش شامل حال شود، جوانمرد می سازد."

 

للحق

  • محمد طاهری