۲۸
اسفند
۹۱
خواستم به بهانه سالگرد آسمانی شدن
بابابزرگ یادداشت بلند" کوچ
بابابزرگ" ام را بزنم
اما مصلحت اندیشی نگذاشت ...
یک سال از عروج لطیف، پدربزرگ
مهربانمان گذشت...این جا که جایشان حسابی خالی ست...
گر چه راهی است
پر از بیم ز ما تا بر دوست / رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی...
شادی روح رفیعشان
: رحم الله من قرأ الفاتحه مع الصلوات...
سخت است این جمله
را گفتن برای کسی که عمری در کنارش بودی اما ...خدا را عشق است ...
رضا
به داده بده وز جبین گره بگشای / که بر من و تو در اختیار نگشادست
مجو
درستی عهد از جهان سست بنیاد / که این عجوز عروس هزار دامادست
***
همه
که از سر خاک بلند شدند و رفتند، این بیت را با خودم تکرار میکردم :
اگر
با من نبودش هیچ میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی
به
اندازه آسمان صاف بالای سرم بزرگ شده بودم ...
- ۱ نظر
- ۲۸ اسفند ۹۱ ، ۱۱:۱۵