رندان خاموش

للباقی

اصلِ قصه من با تو با "إسمع و إفهم" تازه شروع می شود ... .

ر.خ

بعدالتحریر: هیچ وقت مایل نبوده ام نوشته هایم را در جاهایی منتشر کنم که مخاطبش بی آن که نیت کرده باشد مطالب م را بخواند. البته مطالب عمومی را در فضاهایی چون اینستاگرام و ... می گذارم اما مطالب دل نوشته ام حرمت دیگری دارند ... .

للحق

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۲ مطلب در آذر ۱۴۰۰ ثبت شده است

۳۰
آذر
۰۰

للباقی

 امیدوارم طرح "نهضت" ملی مسکن جواب بدهد؛ حقیقتش بیش از آنکه دغدغه مسکن ش را داشته باشم نگران "نهضت" ش هستم! نگران کلمه فاخر "نهضت" هستم؛ نگرانم همان بلایی که پیشتر سر کلمات فاخر دیگری آورده ایم این بار بر سر کلمه گرانقدر "نهضت" بیاوریم. مگر چه تعداد واژه ی محترم مانده ی دیگری داریم که بخواهیم این قدر مسرفانه و بی محابا از آن ها استفاده کنیم؟!

مثلاً اگر بناست با کلمه "نهضت" همانی بکنیم که با کلمه عدالتخواهی و کلمه جهادی کردیم، جناب وزیر محترم راه و شهرسازی را به جان مقدساتش قسم می دهیم که به جای "نهضت" از کلماتی چون جنبش، حرکت، عزم، خیزش، اراده و ... استفاده کند! (البته می فهمم کلمه "نهضت" معنای دقیقی دارد که مثلاً با جنبش اساساً توفیر می کند.)

آخر نگرانی من از جایی شدت می گیرد که شرایط اصلاح کشور را جز با "نهضت" ممکن نمی دانم! چالش ها و گسل ها و گره های موجود در بخش های مختلف اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی ایران چنان درهم تنیده و پیچیده شده است که جز با امر "نهضتی" به سرانجام نمی رسد؛ حال درین شرایط سخت، دستمالی و نابود کردن چنین واژه مهمی، کار را برای "نهضت" های واقعی بعدی سخت می کند.

واژه ها، ادبیات را می سازند و ادبیات فرهنگ را؛ و فرهنگ، تمدن را. بیش از گچ و سیمان و تیرآهن، واژه ها ارزش دارند؛ مسکن را می شود با هر بدبختی که شده طی چند سال بالاخره بالا آورد اما ادبیات نابود شده، نسل ها کار می برد.

من جای مسئولین محترم وزارت راه و شهرسازی باشم وقتی می بینم علی رغم وعده ساخت 4 میلیونی مسکن، اساساً بیش از دو میلیون ثبت نام نکرده اند و یحتمل غالب این ها در موقع عملیاتی شدن طرح با این پیش پرداخت در نظر گرفته شده انصراف می دهند، واژه محترم "نهضت" را تخریب نمی کردم و خیلی آرام و بی سر و صدا کلمه "نهضت" را برمی داشتم!

للحق  

  • محمد طاهری
۲۹
آذر
۰۰

للباقی

اگر هنر تبدیل به کار شود، ملال می آورد. نوشتن زیبا ست اما کار نوشتن می شود چیزی شبیه تراشکاری یک شفت استیل!

للحق

  • محمد طاهری
۲۸
آذر
۰۰

للباقی

بزرگان، جنس کوچک نمی خرند؛ کریمان اما به کوچکی نمی نگرند به احتیاج نگاه می کنند. 

معبودا! بر سر ویرانه خویش، در نهایت استیصال و بیچارگی و کوچکی نشسته ام؛ مرا بخر ... .

للحق

 

  • محمد طاهری
۲۸
آذر
۰۰

للباقی

روزگار این روزها به آرمان خواهان می گوید: خفه شو و آرام بگیر ... .

للحق

 

  • محمد طاهری
۲۵
آذر
۰۰

للباقی

زمانی که تازه تعبیر مهندسی فرهنگی در کشور مطرح شده بود عده ای با نقدهای قشری، ملامت کردند که مهندسی را چه به فرهنگ! مهندسی از جنسِ سخت است و فرهنگ از جنس نرم! مهندسی ابزار زندگی است و فرهنگ، معنای زندگی! مهندسی اساساً آبجکتیو است و فرهنگ اساساً سابجکتیو! و با همین دست فرمان غلط، بر مهندسانی که به کار فرهنگی مشغولیت داشتند تاختند و البته می تازند!

خلط غلط درست آن جایی رخ می دهد که مهندسی را یک پروژه فهم می کنیم و نه یک پروسه؛ و درست فرهنگ سازی، نیازمند پروسه است و نه پروژه. وقتی مهندسی را یک پروژه دانستیم فهم مان از آن به اندازه یک "کالا"، فروکاسته می شود؛ حال آن که مهندسی یک پروسه است که زنجیره های مختلف یک "محصول" را به هم وصل می کند( زنجیره هایی از اندیشه و فلسفه و ادبیات و سیاست و اقتصاد و جامعه و محیط زیست و ...). یکی از مانع های مهم عدم جریان سازی فرهنگی در کشور ما، پروژه ای بودن فرهنگ است و نه پروسه ای بودن آن؛ کالا بودن تولیدات فرهنگی است و نه محصول بودن آن. کالای فرهنگی یک خلق ناقصی ست که چون جزیره ای متروک، جدا افتاده است؛ در حالی که محصول فرهنگی خلق ی ست که پیوست های واقعی با بخش های مختلف جامعه دارد.  

برای مثال برای یک مسئله واقعی و انضمامی، طرح ریزی می کنید و با شناخت و تسلطی که بر موضوع پیدا می کنید قالب اولیه ای پیشنهاد می کنید؛ مثلاً آن قالب اولیه رمان می شود و نویسنده کار بلدی که دغدغه اش موضوع مسئله است رمان را می نویسد؛ حال به پیوست آن اگر سریال و موسیقی و پوستر و نوشت افزار و پوشاک و  ... به کمک آیند و با کارهای واقعی و علمی و تخصصی و نه نمایشی! توانستید با مخاطب خود ارتباط بگیرید امیدوار خواهید بود جریان سازی فرهنگی اتفاق بیافتد؛ اگر این چنین شد شما توانسته اید برای یک مسئله واقعی و انضمامی خود، محصول فرهنگی تولید کنید.

با این وصف، مهندسی با فرهنگ هیچ تناقضی ندارد و برای جریان سازی فرهنگ راهی نداریم جز مهندسی آن.

جالب آن که در سال های اخیر تعابیر جدید و نوآورانه فرهنگ، غالباً خاستگاه شان از عالم مهندسی است؛ جایی که آدم هایش یاد گرفته اند باید پروسه ای فکر کنند تا تولید محصول کنند:

استارتاپ های فرهنگی

کارخانه های نوآوری فرهنگی

فناوری های نرم فرهنگی

شتاب دهنده های فرهنگی

شرکت های دانش بنیان فرهنگی

و قص علی هذا!

به نظر می رسد امروز دیگر همه فهمیده ایم که اندیشه برای اندیشه، هنر برای هنر، فرهنگ برای فرهنگ حرف های تو خالی بیش نبوده اند که در روزگاری طرفدارانی داشته است؛ امروز برای برنامه ریزی فرهنگی راهی نداریم جز آن که با نگاه همه جانبه، به دنبال مهندسی فرهنگی باشیم و با محصول فرهنگی، جریان سازی کنیم.

بعد التحریر: البته مشکل درد عشق را حل نکند مهندسی!

للحق

  • محمد طاهری
۲۵
آذر
۰۰

للباقی

باید از کتاب خوانی ها و فکر کردن هایی ترسید که اندکی به سعه وجودی آدمی کمک نمی کند و در مقابل، حس شهوت فرهیختگی را فربه می کند.

`الیه یصعد الکلم الطیب` 

للحق

  • محمد طاهری
۲۳
آذر
۰۰

للباقی

تا درد هست نوشتن معنا دارد؛ وقتی که درد تمام شد واژه ها تبعید می شوند ... .

للحق

  • محمد طاهری
۲۱
آذر
۰۰

للباقی

همه چیز تغییر می کند و ما آرزو داریم که تغییرها به سمت زیبایی باشند؛ غافل از این که اصل زیبایی، تغییر نمی کند ... .

للحق

  • محمد طاهری
۱۷
آذر
۰۰

للباقی

 

می فهمم که عصر امروز، عصر رسانه است و در رسانه، اصل بر دیده شدن است، اما آیا آنان که اهل دیده شدن نیستند آدم زمانه خویشتن نیستند؟!! 

چیزی که حتم دارم این است که اگر آدمی خواست دیده شود دیگر آدرس پستوهای قلبش را فراموش می کند؛ آیا میارزد آدمی از خویش بیگانه بشود و همه وجودش را بیگانگی فرا بگیرد تا دیده شود؟!!

بعدالتحریر: ما که نمی فهمیم اما عاشقان می گویند که اصل عشق بر مستوری ست!

 

للحق

  • محمد طاهری
۱۶
آذر
۰۰

للباقی

 

عشق، برفی ست که بر زمین سادگی می نشیند.

 

للحق

  • محمد طاهری
۱۲
آذر
۰۰

للباقی

 

من دیگر از `خسته شدن`، خسته ام؛ پس حکماً دیگر خسته نمی‌شوم. 

بمنّه و کرمه

 

للحق

  • محمد طاهری
۰۷
آذر
۰۰

للباقی

 

با پول ما می شوند بخش خصوصی فرهنگی موفق! بعد هم ما را اُمل می خوانند و دست آخر هم مثل لودر از ما رد می شوند.

اشکالی ندارد؛ ما `امیرحسین` ها اُملیم و مخ زدن بلد نیستیم؛ ما با این بلد نبودن هایمان عشق می کنیم شما با آن زرنگی هایتان؛ ما با شهدا عاشق شده ایم و تمام.

 

للحق

  • محمد طاهری