رندان خاموش

للباقی

اصلِ قصه من با تو با "إسمع و إفهم" تازه شروع می شود ... .

ر.خ

بعدالتحریر: هیچ وقت مایل نبوده ام نوشته هایم را در جاهایی منتشر کنم که مخاطبش بی آن که نیت کرده باشد مطالب م را بخواند. البته مطالب عمومی را در فضاهایی چون اینستاگرام و ... می گذارم اما مطالب دل نوشته ام حرمت دیگری دارند ... .

للحق

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲۴ مطلب در دی ۱۴۰۱ ثبت شده است

۲۳
دی
۰۱

للباقی

``بکم فتح الله و بکم یختم``

قوس صعود و قوس نزول عالم از یک نقطه آغاز و پایان می گیرد. همان نقطه ای که همه تجلی عشق است و ما برای یک ابدیت پر عشق، درست می خواهیم بر این نقطه استوار شویم. 

این نقطه، محل استقرار عالم است. و بکم یمسک السماء ... .

امشب در یکی از خاص ترین اوقات، با همه وجود، نداریمان را ضجه می زنیم و فقط خود را به دامن شان می‌اندازیم. 

از آن ها می خواهیم که ما را از عشق شان سیراب کنند و همه لحظه های زندگی مان را زهرایی کنند تا لحظه مرگ مان لحظه ای از این عشق الهی جدا نیافتیم و در آن ابدیت، به پشتوانه این عشق طی طریق کنیم.

شب میلاد حضرت زهرا(س)؛ ۲۲ دی؛ حال خوش زهرایی

للحق

  • محمد طاهری
۱۸
دی
۰۱

للباقی

 

فرصت انقطاع، توان جذب می دهد.

معصوم(علیه السلام) می فرماید: برای نجات از فقر، صدقه بده ... .

برای جذب رزق، باید ظرف و ظرفیت لازم را داشته باشی؛ ظرفیتش با چه حاصل می شود؟! با انقطاع؛ اول باید توان بخشیدن(انقطاع) داشته باشی تا ظرفیت جذب رزق پیدا کنی.  

حال با خودم فکر می کنم خیلی از مسیرها را؛ خیلی از گره ها را؛ خیلی از آوارگی ها را... .

برای جذب چه چیزهایی، چه فرصت های انقطاع داشته ام ... .

یا ایهاالعزیز! برای آن محبت خاص، چه انقطاعی می خواهی؟! ... .

 

للحق

  • محمد طاهری
۱۱
دی
۰۱

للباقی

پشت در اتاق عمل بیمارستان ایستاده ام. حال همه کسانی که این جا هستند عادی نیست! غالباً استرس دارند و این نگرانی در چهره هایشان موج می زند و بی تابی های مختصر یا زیادشان کاملا مشهود است. 

مادری از فرط استیصال به گوشه ای خیره شده و از حالت چشم هایش معلوم است که بار سنگینی را تحمل می کند؛ دیگری راه می رود و به نظرم یکی دارد ذکر می کند؛ اسم همراه خانمی را صدا می زنند به نظرم در یکی از اتاق های عمل، زایمانی بوده! کسی بیرون می آید و به آن ها مشتلق می دهد! خوشحالی و روح زندگی برای شان جاری می شود. چه فاصله های کمی ست در این زندگی ... .

توی راه داشتم درباره مقربین می شنیدم؛ همان ها که بر عالم ابرار اشراف دارند؛ همان ها که شاید آن قدر مخلص شده اند که ملائکه ثبت اعمال، نمی تواند عمل شان را ثبت کنند؛ چرا که این اندازه اخلاص در عمل، در مرتبه و شأن وجودی ملائکه نیست که بخواهند ثبتش کنند!

درین عالم چه خبر است؟! از کجا تا کجا؟! از چه حال تا چه حال؟! 

خبرم می دهند که بابا آمده ریکاوری. خدا را شکر می کنم و آرام می شوم.

فکر می کنم به دنیاها و حال هایی که این چند روز داشته ام؛ باید بتوانم همه این حالات را در یک نظام معنایی، معنا کنم؛ رخ های متفاوت از یک محبوب ... .

للحق

  • محمد طاهری
۰۶
دی
۰۱

للباقی

شام شهادت حضرت زهرا (س) است؛ باران زیبایی می بارد و حالم شبیه هیچ حال ایام اخیر نیست؛ حالم، حال تازگی ست ... .

نشسته ام و فکر می کنم به دیروز و امروز و همه آنچه به سبب وجود نازنین حضرت زهرا (س) رقم خورد: توفیق های حواله ای، حال حواله ای و از همه مهم تر عهد حواله ای ... . عهدی که می تواند تا ابدیت امتداد داشته باشد و با یار همراه، آنچنان تمرین و تکمیل شود که چون خوبان و اولیای الهی نه حزنی از گذشته بماند و نه خوفی از آینده. 

و مگر نه این است که به قول سیدمرتضی: ``غایت خلقت جهان، پرورش انسانهایی است که در برابر شدائد بر هرچه ترس و شک و تردید و تعلق است غلبه کنند و حسینی شوند.``

و ما اینک با مادر حسین(ع) عهد بسته ایم... .

عهدی که به گمانم از شروعش جلوه ای از `اطمینان` برایم تجلی کرده است. و با خودم غرق در فکرم که اگر این ذره از اطمینان این چنین دل آدم را قوی می کند پس نفس مطمئنه دیگر چه وجودی است!!!

مادر جان! بانو و همه کاره عالم: با همه ضعف ها و ضیق وجودی خود، به شما که سعه وجودیتان ملک و ملکوت را پر کرده است متوسل شده ایم و خدا را گواه می گیریم که وجودمان را برای شما میخواهیم. بر ما نظری کنید که از خاک، کیمیا شویم و درین مسیر عاشقی، خوش بخت.

با کریمان کارها دشوار نیست ... .

۶ دی ماه ۱۴۰۱ . شهادت حضرت زهرا (س) 

محمد و واصل

للحق

  • محمد طاهری