رندان خاموش

للباقی

اصلِ قصه من با تو با "إسمع و إفهم" تازه شروع می شود ... .

ر.خ

بعدالتحریر: هیچ وقت مایل نبوده ام نوشته هایم را در جاهایی منتشر کنم که مخاطبش بی آن که نیت کرده باشد مطالب م را بخواند. البته مطالب عمومی را در فضاهایی چون اینستاگرام و ... می گذارم اما مطالب دل نوشته ام حرمت دیگری دارند ... .

للحق

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲۰ مطلب در بهمن ۱۴۰۱ ثبت شده است

۲۷
بهمن
۰۱

للباقی

چشمانم را می بندم و به خواب شیرینی که می بینم فکر می کنم:

حضور خلوت انس و نم نم باران و شب و رفقای زهرایی ... .

شکر نعمت قرار دل و شکر منعم از برای یک عهد دیرین و پر راز؛ و خوب می دانم که هر نعمتی را تکلیفی ست؛ و این تازه شروع ماجراست! 

نعمتی بزرگ و تکلیفی عظیم تر و باز دل می دهم به خواب شیرین تری که منعم برایم دیده است ... .

بعدالتحریر؛ وقتی غرق در شکر منعم هستی، با خودت فکر می‌کنی با چه رویی می توانی او را نافرمانی کنی؟!

للحق

  • محمد طاهری
۲۶
بهمن
۰۱

للباقی

•خوشا به حال آنان که همه چیز را در قیاس با مرگ دیده اند.•

 

حل عددی معادله ناویر استوکس، آنالیز بهای تمام شده محصولات، افزایش راندمان کوره دوار هایبرن، لبخند به یک کودک ده ماهه در ماشین کناری، ریحان تازه کنار نان بربری و پنیر، حال شعف هنگامه سرودن یک غزل عاشقانه، نگاه رازآلود و پنهانی عاشق به معشوق نرسیده، و ... .

 

• و پس از قیاس، با لبخند و امید و اشتیاق برگشتند ... .•

تازه! تو میدانی چه فاصله ی شگفتی ست بین مرگ و شهادت ... .

للحق

 

  • محمد طاهری
۲۵
بهمن
۰۱

للباقی

با بی تابیِ دل، شروع می شود ... .

و اگر در بی تابی ماند تباه می شود؛ ولی اگر با توفیق، به قرارِ دل رسید دیگر مسیر، برای حرکتی جدید جوانه می زند. 

اهل ظاهر، بی تابیِ دل را نشانه عشق می دانند اما هرچه عمیق تر می شویم می بینیم حرکت، در قرارِ دل ست ... .

 

بعدالتحریر: قرار دل گاهی به یک بهانه ی خیلی ساده است؛ حتی یک استامینوفن! یا یک ژلوفن و از همه بالاتر آن میوه ی محترمِ نامطلوبِ اسمش را نیار!

للحق

  • محمد طاهری
۲۱
بهمن
۰۱

للباقی

هرچه `حرف هایی برای نگفتن` بیشتر می شود، عالم برای آدم، آرام تر و آهسته تر و عمیق تر و وسیع تر می گردد. 

کاش حرف های نگفتنی مان، بیشتر و بیشتر و بیشتر میشد ... .

للحق

 

 

  • محمد طاهری
۲۱
بهمن
۰۱

للباقی

نمی دانم درست باید کجای بحث می ماندم؛ جدالی نامعلوم میانه چند حس مختلف؛ اما شاید عجالتا دلم می خواست بروم آن گوشه شمال غرب و در محراب مصلی، دو رکعت نماز می خواندم و از همان جا به آسمان پر ستاره نگاه می کردم و با خودم غرق در فکر می شدم که چه ها شد و چه ها که نشد و من باز این جا نشسته ام.

من از زمان عقب افتاده ام و از فکر کردن ... . 

•من خسی بی سر و پایم که به سیل افتادم ...•

۲۰ بهمن؛ نزدیک محراب مصلی خاص

للحق

 

  • محمد طاهری
۱۷
بهمن
۰۱

للباقی

نمی دانم بین اشک و زمان چه ارتباطی می تواند باشد؛ اما کاش به حرمت لطافت اشک، زمان بر لحظه های شیرین مناجات، تا ابد باقی می ماند ... .

بعد التحریر: جا گیرم نیامد که مثل دو شب پیش بنشینم؛ رضا به داده، دادم همان ابتدا نشستم؛ سرم را برگرداندم عکس تو را دیدم با نوشته ای در خصوص نفس مطمئنه: ••نفس زمانی مطمئن می شود که یاد منحصر شده باشد به خدا••

نمی دانم این سه شب چه رازی بین تو و ما بود ... ‌‌.

سحر ۱۵ رجب ۱۴۴۴؛ هنگامه ای که ماه کوچک، کامل شد؛ در آرزوی عبور ... .

للحق

 

  • محمد طاهری
۱۴
بهمن
۰۱

للباقی

این چندی خیلی حال و هوای حرم امام رضا داشتم؛ نمی دانم چه شد که امشب بی آنکه از قبل برنامه ای ریخته باشیم، در آستانه میلاد حضرت امیر، مهمان خانم حضرت معصومه(س) شدیم. 

یادت بیاید شش سال پیش همین حرم؛ آن صبح خوب. 

و امشب این زیارت، چه قدر لازم بود ... .

•به حاجبِ درِ خلوت سرایِ خاص بگو

فُلان ز گوشه نشینانِ خاکِ درگهِ ماست•

 

۱۴ بهمن ۱۴۰۱؛ حرم حضرت معصومه (س)؛ تاریکی شب و سفر کوهستانی؛ تعظیم واقعیت در برابر شیرینی 

للحق

  • محمد طاهری
۱۳
بهمن
۰۱

للباقی

تا `قبول` نشود بالا نمی رود ... .

بیا به `قبولی` فکر کنیم؛ می دانم سخت است و شاید طاقتش را نداشته باشیم؛ اما مگر راه دیگری هست؟!

اگر `قبول` نشود به گمانم هبط می شود؛ و وقتی هبط شد یعنی از دست رفت؛ یعنی نرسید؛ یعنی بالا نرفت؛ یعنی راهی به ابدیت پیدا نکرد؛ یعنی زجر و رنج سفر کشیدی اما به مقصد نرسیدی؛ یعنی معشوق ت راضی نشد؛ یعنی معشوق ت در تو آن ظرفیت لازم را ندید؛ یعنی نتوانستی به معشوق ت نزدیک تر شوی؛ یعنی حسرت؛ یعنی کوچک ماندن؛ یعنی ماندن در همین مرحله و قفل شدن مراحل دیگرِ دیدنِ معشوق و نچشیدنِ لذتِ بیشترِ بودنِ با معشوق ... .

گیرم در این برهوت اعمالم، اصلا یک کار خوبی کردم! از کجا معلوم قبول شود؟!

وقتی زینب در بزم حسین(ع) برای خدا دامن تکاند، شاید مهم ترین دغدغه اش `قبولی` بود که فرمود: •اللّهُمَ تَقَبَّلْ مِنَّا هَذَا الْقَلِیلَ الْقُرْبَان•

خدایا از این که می فهمم چه قدر راه رسیدن به تو و نزدیکی به تو و دیدنت، دشوار است هم حس اشتیاق و رجا دارم و هم حس بیم و خوف!

و می دانم که درین مسیر، ناامیدی، کفر و بزرگترین گناه هست؛ پس عاشقانه سمتت می آیم و تو اعمال مرا قبول کن!

راستی خودت در دعا گفته ای کم نخواهیم! 

آهسته می گویم حالا میشود ما را به قبولِ ذات برسانی؟!!

للحق

 

  • محمد طاهری
۱۲
بهمن
۰۱

للباقی

انگار نه انگار قریب به پانزده ساعت مشغول کار بوده ام؛ انگار سبکی حال سحر دارم امشب. بارانی به این لطافت ببارد و آسمان به این زیبایی بالا سرت باشد و ندای زیبای باز امشب در اوج آسمانم در گوشت باشد و از همه موافق تر، حال کسی که باید خوب باشد، عالی باشد و ساعت درست یازده و یازده دقیقه روز یازدهم ماه یازدهم باشد و گوشیت هم ایضا درست یازده درصد شارژ داشته باشد!

ما به آسمان محتاجیم و وقتی خیره به آن می شویم و روی پنچه پا میاستیم و دستانمان را باز می کنیم و سر را به طرف آن می گیریم و نرمه های باران روی صورتمان پهن می شود، انگار می خواهیم پرواز کنیم مثل یک پرنده درون یک استوانه نور از زمین تا پهنه آسمان.

لذت بخش است که حتم میکنی این دانه بارانی که از آسمان بر صورتت می نشیند درست در همین لحظه و از همین آسمان، قطره ای دیگر روی صورت کسی دیگر می نشیند که حالش مثل تو خوب ست؛ عالی ست.

این صحنه را باید قاب گرفت برای یک شکر ابدی.

در این حال خوب، یک آن متوجه می‌شوم امشب میلاد امام جواد(ع) است؛ آنکه در سفر اخیرم به مشهد، حس خیراتی داشتم از بابش... . امشب به پدرش آقای رئوفم تبریک می گویم و دعا می کنم به آن شادی که در دل دارند دل ما را هم ابدی شاد کنند.

 

ممنونم خدا که امشب `از این عالم گویی دورم `... ؛ هر چه قدر از این عالم دورم، به تو نزدیکم یا ایهاالعزیز.‌.. .

۱۱/۱۱ حوالی ساعت ۱۱:۱۱

للحق

 

  • محمد طاهری
۰۹
بهمن
۰۱

جام مرا ...

یکشنبه 3 اردیبهشت 1396 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی

 امشب برای بار چندمی ست که راهی بیمارستان شدم. با این که الحمدلله کارها را بچه ها تقسیم کرده اند اما دوست دارم خودم را به برنامه فردای انجمن برسانم. 

درد و درمان که از یارست و ما نیز دلخوشیم به عنایتش. 

اگر با من نبودش هیچ میلی/چرا جام مرا بشکست لیلی... 

للحق

  • محمد طاهری
۰۹
بهمن
۰۱

آقا سعید جلیلی

یکشنبه 3 اردیبهشت 1396 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی

 این روزها که فضای سیاسی کشور، درگیر بی اخلاقی و جناح بندی های منفعتی و نزاع های سخیف برتری جویی ست وجود اشخاصی که آرام و متین و مودب حرف های اصیل انقلاب را می زنند و مومنانه کنش گری سیاسی می کنند خیلی ارزشمند ست. دکتر سعید جلیلی از همین جنس ست. هرچند که طبیعی ست نقدهایی به او داشته باشم اما شخصیتش برایم بسیار قابل احترام و اکرام ست و "کماکان" اگر دختری می داشتم و از من می پرسید که بابا بین این خواستگاران سیاسی، به کدامش شوهر کنم حتما آقا سعید را پیشنهاد می دادم!!

 للحق

  • محمد طاهری
۰۹
بهمن
۰۱

طبیب و صبا

جمعه 1 اردیبهشت 1396 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی

 این چند روز اخیر با همه عجیب و خاص بودنش باعث نشد که خنکای نسیم بهاری را درک نکنم. من عاشق این نسیم هستم و اگر گوش جان بسپارم خواهم شنید که باد صبا پیامی آورده؛ پیامی که اگر ظاهرش خشکی در فصل رویش باشد اما باطنش شروع فصل جدیدی از لطف و عنایت حضرت حق ست. 

برآر سر که طبیب آمد و دوا آورد ... 

تا یار که را خواهد و میلش به که باشد! 

للحق 

  • محمد طاهری
۰۹
بهمن
۰۱

احمدی نژاد؛ کیشی که می دهد، ماتی که می شود

پنجشنبه 31 فروردین 1396 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی

 

احمدی نژاد؛ کیشی که می دهد، ماتی که می شود

 

 احمدی نژاد برای حضور در قدرت، وارد بازی با حاکمیت شده است. شاید او گمان کند که تنها بازیگردان این بازی ست و با همین مهره های دم دستیش از خودش تا بقایی و مشایی و احیانا گمنامان پشت پرده اش، می تواند سرافراز از این بازی بیرون بیاید اما اعتماد به نفس کاذب همیشگی او مانع از دیدن گوشه های مختلف این بازیش می شود. رئیس جمهور سابق در حالی علی رغم نهی رهبری از شرکت در انتخابات، برای ریاست جمهوری همراه با بقایی ثبت نام کرد که می خواهد شورای نگهبان به عنوان نخستین سنگر حاکمیت در بحث انتخابات را کیش! نماید؛ او گمان می کند با این حرکت شطرنجش، می تواند شورای نگهبان را دچار چالش کند؛ او با این کیش می خواهد فشار برای تأیید صلاحیت بقایی بیاورد و یا در صورت عدم صلاحیت بقایی توجیهی برای حضور خودش پیدا کند و یا در حالت سوم مظلوم نمایی کند و راه را برای معرفی گزینه جدید و یا شروع یک حیات سیاسی جدید با جلوه ای تازه و منتقد از خودش آغاز نماید. حال نوبت شورای نگهبان ست که رفع کیش کند. شورای نگهبان هم بارها نشان داده که تحت تأثیر این بازی ها و جوسازی ها قرار نمی گیرد و در این زمینه با کسی اهل مسامحه نیست؛ کما اینکه سال 92 علی رغم فشارهای متعدد افراد متنفذ و تأثیرگذار، هاشمی رفسنجانی با همه عظمت و سابقه سیاسی به درستی صلاحیتش از سوی شورای نگهبان احراز نمی شود؛ در همان سال رئیس جمهور وقت (احمدی نژاد) در عین داشتن مسئولیت با یار غارش، مشایی به ستاد انتخابات آمد و باز به نوعی نشان داد که حضور مشایی برایش حیاتی ست اما شورای نگهبان از این نهراسید که ممکن ست احمدی نژاد بازی درآورد و در روند اجرایی انتخابات مانعی ایجاد نماید و مشایی را رد صلاحیت کرد. و نمونه های متعدد دیگر که نشان می دهد شورای نگهبان در دادن رفع کیش، کاملا قانونی و دقیق عمل می کند و غوغاسالاران توان اجرای راهبردهای متوهمانه خود را نخواهند داشت. اما از این سو هر حرکتی که شورای نگهبان بکند، این احمدی نژاد ست که مات می شود. احراز صلاحیت بقایی علی رغم محکومیت هایی که دارد امری بعید به نظر می رسد؛ حال چه خود احمدی نژاد بیاید چه اطرافیانش و چه هیچ کدام، به دلیل فاصله معنادار او با گفتمان رأی آوریش خاصه دوری نظری و عملی با رهبری، این مردم هستند که او را مات می کنند. او با اعتماد به نفس کاذب همیشگیش گمان می کند که جایگاه بی بدیلی بین مردم دارد و آن قدر حرفش نفوذ دارد که حتی گزینه حداقلی چون بقایی که از حداقلی ترین ویژگی ها هم برخوردار نیست را می تواند با سبد رأی خود به کرسی ریاست جمهوری بنشاند. اما شروع این بازی و مقابله با حاکمیت، احمدی نژاد را مات خواهد کرد؛ هرچند او برای مات شدن جوان باشد!

 

للحق

  • محمد طاهری
۰۹
بهمن
۰۱

یک عدد خواهرزاده نوبرانه!

سه شنبه 29 فروردین 1396 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی

 

ساعت از یک بامداد گذشته ست که خبر آمدنت به دنیا را شنیدم. از خواب بیدار شده ام و حال خوبی دارم. 

در یک شب بهاری با نسیم روح بخش فروردین، در روز ارتش! شمارش زندگیت آغاز می شود. در ابتدای راه هستی و چه امیدها که برای تو توان محقق شدن دارد. 

شکر بیکران حضرت خالق کریم که توفیق حیاتت بخشید؛ من امشب جای تو به سجده میافتم و به جای تو شعر سپاس می سرایم و به جای تو دور آن محبوب بی همتا می گردم و بگذار جای تو نیز آرام و در گوشی از خدا بپرسم: چرا من؟!!

 و خدا هم رندانه سکوت کند. که سکوت او جواب همه مسئله هاست... .

خواهرزاده عزیزم حال که این فرصت بی نظیر و پر رمز و راز را یافته ای، زندگیت را عاشقانه حول همین لطف مکرر و مقرر، دوار کن و تنها درین عالم بر این مرکز بچرخ و در همین دایره شرف و عزت و عشق سرگردان بمان تا آن لحظه آخر زندگی که موجب وصال دیگری ست.

قدومت پر خیر و برکت

دایی کوچکت؛ محمد

 

للحق

  • محمد طاهری
۰۹
بهمن
۰۱

فوعه و کفریا

دوشنبه 28 فروردین 1396 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی

 

سکوت در برابر فوعه و کفریا، فریاد انحطاط تمدن متزلزل امروز ... .

مظلومیت. غربت.عصر جدید دنیا

 

للحق

  • محمد طاهری
۰۹
بهمن
۰۱

لیله القدر نظام!!

شنبه 26 فروردین 1396 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی

 این روزها که سرعت چرخ برنامه و جلسه و دیدار و صحبت و ... بیش تر و بیش تر می شود نیازست گوشه ای را خلوت بگذاری و فقط به این سرعت بالا نگاه کنی و فکر کنی. چرا اینقدر سرعت بالاست؟ هدف حقیقی مان و حقیقی شان چیست؟ دقیقا چه ها می خواهیم و برای چه؟ 

در کت من نمی رود کسی بیاید بدون دلیل صحبت کند که امشب، لیله القدر نظام ست! فردا شب، سرنوشت سازترین صحنه انقلاب ست! اگر به امشب و فردا شب توجه نکردی پس فردا شب تشییع نهضت اسلام ست!! این ها همه یعنی جوزدگی؛ این ها یعنی نفهمیدن ساختارهای واقعی نظام و انقلاب و نهضت. این ها صرفا حرف هایی ست که به درد خطابه و فرمایشات می خورد و این که جماعتی را جوگیر کنی و پی خودت راه بیاندازی که مثل تو شعار دهند و مثل تو بخواهند؛ مثل تو اصلح شناس شوند و مثل تو صالح مقبول شناس! مثل جنس تو از انقلاب مطالبه کنند و مثل جنس تو نقد؛ و این هیچ سودی به حال ملت ندارد جز آنکه جماعتی شوند اهل شعار و پیروی بی فکر. 

اگر واقعا در حرف شان صادق اند بیاید جوری با مردم با دلیل و منطق و برهان حرف بزنند و آنان را تحلیل بدهند که خود مردم بفهمند امشب لیله القدر نظام ست؛ خودشان به این عمق برسند باید برای فلان شخص و گفتمانش با همه وجود تبلیغ کنند. این جوگیری ها تبعات خوبی ندارد؛ نکند خدای ناکرده آن قدر جوگیر شویم که خود را مالک و صاحب حق بدانیم و دیگران را مستضعف فکری و مغفول ماندگان مظلوم اندیشه ای انقلاب! 

وسط این شور و حرکت و سرعت بالا باید خلوت های آدم بیشتر شود و بیشتر به حرف های عادی این روزها فکر کند؛ خدا رحمت کند آن خوبانی را که برای مقاطعی مثل انتخابات، مراقبات خاصی داشتند؛ چله می گرفتند و رعایات خاصی می کردند؛ حقا که از نفس پاک همین خوبان ست که انقلاب مانده ست و می ماند و گرنه احساس تکلیف های!!! چون منی به پشیزی نیارزد درین عالم ... .

 تا یار که را خواهد و میلش به که باشد

 للحق

  • محمد طاهری
۰۹
بهمن
۰۱

پدرجان

سه شنبه 22 فروردین 1396 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی 

درباره تو نوشتن سخت ست؛ صلابت و قاطعیتت به جان واژگان میافتد و قلم سختش می شود. تو اما دل سوزترین پدر این حوالی هستی به گمانم. این حرف ما نیست حرف همه کسانی ست که تو را می شناسند؛ زندگیت وقف فرزندانت شده؛ هر کاری که می توانستی کرده ای حتی اگر سفر به بارسلون اسپانیا باشد و رنج نامه سفری که برای بچه ات در سینه داری. هنوز نویسندگان دست شان به سوژه ناب تو نرسیده ست تا پرفروش ترین داستان سال را از تو بنویسند. این داستان اما همچنان ادامه دارد؛ و تو مردی، مرد. با همان هیبت و قاطعیت دست گیری می کنی و کاری به اطراف نداری چون راهت، راه شرف ست؛ و این نشانه مردان مرد ست. در مقابل تو و زندگیت، ما هیچیم پدر جان؛ با همه وجود به تو افتخار می کنم. سایه تو و همه پدران مرد روزگار بر سر فرزندان؛ مستدام 

للحق

  • محمد طاهری
۰۹
بهمن
۰۱

کهیر

سه شنبه 22 فروردین 1396 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی 

دست هایم دو برابر شده اند. پاهایم هم آنچنان ورم دارند که سخت می شود راه رفت. صورتم متورم شده. کل بدنم هم شدید خارش دارد. برای اولین بار در عمرم، "کهیر" با لشکرش و شاهزاده ها دور و برش!! سراغم آمده؛ این کهیر آمد که من نتوانم بروم قم؛ شدت گرفت که اعتکاف هم نروم در حالی که رزرو هم کرده بودم و رفقا غالبا رفته اند. خارش اینقدر هست که کلا بی خیال غبطه خوردن شده ام!

 للحق 

  • محمد طاهری
۰۴
بهمن
۰۱

للباقی

گاهی می مانی بین انبوهی از فکرها که دقیقا به کدامش فکر کنی. اگر افسار کار را دست نگیری هر کدامش تو را به سویی می کشند و بیشتر، پریشانت می کنند. 

عجالتا در این ارتفاع بلند و حال مختصر انقطاعی که از پرواز دست آمده، باید به چیزهایی فکر کنم که یحتمل فقط یکبار اتفاق می‌افتند. 

و با خودم مزه مزه کنم که خاصیت دنیا این است که فکر کردن به آن بزرگتر از رسیدن به آن است ... .

چه قدر تفاوت ست بین این دیدار و آن دیدار! اما شباهت بزرگش این باید باشد که محور یکی است و ناظر یکی و مقصود یکی؛ و وقتی چنین وحدتی در میان است حال قبض و بسط دل، از یک حقیقت ظاهر می گردد. شوق وصل و بیم هجر، وقتی پای `یک` در میان است آخرالأمر به یک مقصد می رسند؛ فقط می خواهد دل قوی داری و مردانه در میدان بیایی که پروردگارت با تو ست و تو را به مقصود می رساند ... .

• انّ معی ربی سیهدین ...•

للحق

  • محمد طاهری
۰۲
بهمن
۰۱

للباقی

 

من که نمی فهمم دقیقاً در برخی زمان ها چه میگذرد که این قدر خاص می شوند!

ولی هرچه باشد چون تو خاص شان کرده ای، من هم آن ها را دوست می دارم؛ دل می دهم به آن چه تو برای من خواسته ای؛ چشم هایم را می بندم و دل می دهم به چیزهایی که می دانم تو دوست می داری؛ دل می دهم به خلوت های بندگی این سه ماه عاشقی و دلبردگی؛ دل می دهم به مناجات هایی که در این سه ماه با تو دارم و حکماً تو بیشتر دوستش داری؛ دل می دهم به ناز کردن هایی که خنده پنهانی تو را بسازد؛ دل می دهم به اشک هایی که تو از صورتم پاکش می کنی؛ دل می دهم به غربت هایی که تو مونسم می شوی؛ دل می دهم به بیم هایی که آخرش به آغوش و پناه تو می رسد؛ دل می دهم به اقبالی که تو برایم در دل گشوده ای؛ دل می دهم به ادباری که از تو نجات بخواهم؛ دل می دهم به آن که فقط خیره در تو باشم و هییچ چیز دیگری حواس مرا پرت خود نکند ... ؛ من باشم و تو باشی و دیگر هیچ ... .

 

للحق

  • محمد طاهری