رندان خاموش

للباقی

اصلِ قصه من با تو با "إسمع و إفهم" تازه شروع می شود ... .

ر.خ

بعدالتحریر: هیچ وقت مایل نبوده ام نوشته هایم را در جاهایی منتشر کنم که مخاطبش بی آن که نیت کرده باشد مطالب م را بخواند. البته مطالب عمومی را در فضاهایی چون اینستاگرام و ... می گذارم اما مطالب دل نوشته ام حرمت دیگری دارند ... .

للحق

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۳۲۷ مطلب با موضوع «دل نوشت» ثبت شده است

۰۵
دی
۰۰

للباقی

دفتر دل نوشته دیگری نیز تمام شد؛ به آغاز تیر 99 و به پایان دی 1400. این دفتر نیز قطعاً یکی از خاص ترین دفترهای عمرم بود. نوشتن این دفتر با حالات مختلف روحی و در مختصات های کاملاً متفاوتی از خودم بود؛ شاید اگر این دفتری که امروز تمام شد را یک دهه پیش می خواندم، باورم نمیشد این ها را من نوشته ام! و یحتمل حدس می زدم این ها نوشته یک تبعیدی باشد... .

بلافاصله که دفتر قبلی تمام شد، دفتر جدیدی را آغاز کردم که شروعش با یک نوشته خاص همراه بود؛ به سبب آن چه درین ایام بر من رفته بود لازم دیدم که از ابتدای ابتدا بنشینم همه داشته هایم را از اول اول مرور کنم؛ ابتدایش با پرسشی از خدا آغاز شد ... .

للحق

  • محمد طاهری
۲۹
آذر
۰۰

للباقی

اگر هنر تبدیل به کار شود، ملال می آورد. نوشتن زیبا ست اما کار نوشتن می شود چیزی شبیه تراشکاری یک شفت استیل!

للحق

  • محمد طاهری
۲۸
آذر
۰۰

للباقی

بزرگان، جنس کوچک نمی خرند؛ کریمان اما به کوچکی نمی نگرند به احتیاج نگاه می کنند. 

معبودا! بر سر ویرانه خویش، در نهایت استیصال و بیچارگی و کوچکی نشسته ام؛ مرا بخر ... .

للحق

 

  • محمد طاهری
۲۸
آذر
۰۰

للباقی

روزگار این روزها به آرمان خواهان می گوید: خفه شو و آرام بگیر ... .

للحق

 

  • محمد طاهری
۲۵
آذر
۰۰

للباقی

باید از کتاب خوانی ها و فکر کردن هایی ترسید که اندکی به سعه وجودی آدمی کمک نمی کند و در مقابل، حس شهوت فرهیختگی را فربه می کند.

`الیه یصعد الکلم الطیب` 

للحق

  • محمد طاهری
۲۳
آذر
۰۰

للباقی

تا درد هست نوشتن معنا دارد؛ وقتی که درد تمام شد واژه ها تبعید می شوند ... .

للحق

  • محمد طاهری
۲۱
آذر
۰۰

للباقی

همه چیز تغییر می کند و ما آرزو داریم که تغییرها به سمت زیبایی باشند؛ غافل از این که اصل زیبایی، تغییر نمی کند ... .

للحق

  • محمد طاهری
۱۷
آذر
۰۰

للباقی

 

می فهمم که عصر امروز، عصر رسانه است و در رسانه، اصل بر دیده شدن است، اما آیا آنان که اهل دیده شدن نیستند آدم زمانه خویشتن نیستند؟!! 

چیزی که حتم دارم این است که اگر آدمی خواست دیده شود دیگر آدرس پستوهای قلبش را فراموش می کند؛ آیا میارزد آدمی از خویش بیگانه بشود و همه وجودش را بیگانگی فرا بگیرد تا دیده شود؟!!

بعدالتحریر: ما که نمی فهمیم اما عاشقان می گویند که اصل عشق بر مستوری ست!

 

للحق

  • محمد طاهری
۱۶
آذر
۰۰

للباقی

 

عشق، برفی ست که بر زمین سادگی می نشیند.

 

للحق

  • محمد طاهری
۱۲
آذر
۰۰

للباقی

 

من دیگر از `خسته شدن`، خسته ام؛ پس حکماً دیگر خسته نمی‌شوم. 

بمنّه و کرمه

 

للحق

  • محمد طاهری
۲۹
آبان
۰۰

للباقی

 

شاید بیرونم پر از امواج بی قرار باشد اما درونم آرام ست؛ باشد که دریا بشوم ... .

 

للحق

  • محمد طاهری
۲۸
آبان
۰۰

للباقی

 

هرچه هست انگار این سیاست پلشت، بدجور مثل مرداب داخل می کشد؛ با وضو هم نزدیکش شوی و قصد قربت هم داشته باشی، ناگهان تو را می بلعد؛ جز آن که مسیر را گونه ای دیگر بروی تا هم بار زمانه را بر دوش بکشی و هم از میدان فرار نکرده باشی و هم وجودت را از گزند غرق شدن نجات بدهی.

`ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده`

 

للحق

  • محمد طاهری
۲۷
آبان
۰۰

للباقی

 

"عبد گنه کارت دلش بی قراره

بند ت به غیر تو کسی رو نداره"

 

حاج محمود می خواند و دلم به وسعت یک تاریخ زیر و رو می شود ... .

اللهم الحقنا بالصالحین و الشهداء

 

للحق

  • محمد طاهری
۲۲
آبان
۰۰

للباقی

 

خدا آن کسی است که عزیزترین هایت را به او می سپاری... .

 

للحق

  • محمد طاهری
۱۸
آبان
۰۰

للباقی

 

تا او نخواهد نمی شود.

 

للحق

  • محمد طاهری
۱۱
آبان
۰۰

للباقی

 

- چرا این قدر سکوت؟!

+ محتاجم. 

- می خواهی بروی یک جای خلوت؟

+ سکوت من در مقابل صدا نیست؛ در مقابل فکر است.

- فکرهای صدا دار؟! فکرهای صدا دار چه شکلی اند؟!

+ نمی دانم. 

- سکوتِ صدا بهجت می آورد سکوتِ فکر بلاهت!

+ شاید.

- یک سوال بپرسم پاسخم را می دهی؟

+ سعی می کنم.

- حالت با چه خوب می شود؟

+ با سکوت. 

- می دانی با سکوت ت عذابم می دهی؟

+ کاش نبودی کاش نبودم کاش همه چیز سکوت بود ... .

 

للحق

 

 

 

  • محمد طاهری
۰۸
آبان
۰۰

للباقی

 

من برای کارهای خوبی که کرده ام بیشتر محتاج به توبه هستم تا کارهای بدم. 

به فریادم برس از خودم یا غیاث المستغیثین

 

للحق

  • محمد طاهری
۰۷
آبان
۰۰

للباقی

 

وضع جامعه خوب نیست؛ شاید نشانه اش همین باشد که مردمان این جامعه، رسانش محبت شان دارد پایین می‌آید و دیگر با عشق و محبت بیگانه شده اند. 

 

للحق

  • محمد طاهری
۰۴
آبان
۰۰

للباقی

 

- آرام بگیر.

+ نمی توانم.

- می دانم؛ می فهمم؛ درک می کنم.

+ اما نمی توانی.

- شاید. آخرش چه می شود؟

+ شاید معجزه؛ شاید هم یک سکوت ابدی.

- برای معجزه، خدایی شبیه خدای موسی می خواهی.

+ و برای یک سکوت ابدی نیز هم. 

- معجزه، دست تو نیست.

+ مگر سکوت ابدی دست من است؟

- تو با سکوت خواهی مرد؛ با معجزه زنده خواهی شد.

+ اگر حکم به هجران ابدی ست زنده یا مرده چه فرقی می کند ... .

 

للحق

 

  • محمد طاهری
۰۲
آبان
۰۰

للباقی

 

دقت کرده ای؟! بی آن که خود بخواهیم چه قدر مقلد شده ایم؟! پیشتر گمان می کردم در آرزوها و خواسته هایمان مقلد شده ایم امروز می فهمم کار از حوالی سر چشمه خراب است؛ ما در ادبیات هایمان هم مقلد شده ایم!!

 

للحق

  • محمد طاهری