رندان خاموش

للباقی

اصلِ قصه من با تو با "إسمع و إفهم" تازه شروع می شود ... .

ر.خ

بعدالتحریر: هیچ وقت مایل نبوده ام نوشته هایم را در جاهایی منتشر کنم که مخاطبش بی آن که نیت کرده باشد مطالب م را بخواند. البته مطالب عمومی را در فضاهایی چون اینستاگرام و ... می گذارم اما مطالب دل نوشته ام حرمت دیگری دارند ... .

للحق

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲۰ مطلب در خرداد ۱۴۰۲ ثبت شده است

۲۳
خرداد
۰۲

ریاست با هوچی گری

شنبه 23 اردیبهشت 1396 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی

 با مکانیزم فعلی تبلیغات و فضای موجود، تنها ویژگی لازم جهت ریاست جمهوری، هوچی گری ست. نیازی به برنامه و تیم چندانی هم نیست؛ حتی اگر بعد از چهار سال دست خالی هم باشی و چیزی در چنته نداشته باشی کافی ست که بتوانی با هوچی گری فضا را به سمت تخریب ببری؛ و این تا حدی میراث شوم رئیس جمهور نهم و دهم ست با این تفاوت که او بعد از چهار سال اولش، دستش پر بود و روحانی خالی. 13 خرداد 88 وقتی مناظره ها را می دیدیم و بگویی نگویی کلی قند در دلمان آب شد که احمدی نژاد چه جور دارد حرف های پستوها را عیان می زند و پته آقایان را روی آب می ریزد گمان نمی کردیم این حرف ها بدعت شومی در سیاست ورزی جمهوری اسلامی بشود. وقتی که آقا آمدند نماز جمعه و عمیقا این کار را محکوم کردند تازه کمی به خود آمدیم. اما این میراث شوم همچنان ادامه دارد. دیروز علاوه بر روحانی و جهانگیری که به شکل سخیف و برنامه ریزی شده ای، قصد تخریب داشتند قالیباف هم به همین شیوه روی آورده بود و حتی هاشمی طبا هم می خواست از میرسلیم به خاطر کارخانه اش سند رو کند! یعنی مکانیزم مهم ترین بخش تبلیغاتی ما جوری شده ست که باید ناجوانمردانه تخریب کنی تا بتوانی آرای مردم را جلب کنی. ولی آقایان فکر نمی کنند مردم عادی و همین مستضعفینی که بی محابا از آن ها یاد می شود و سنگ شان را به سینه می زنند وقتی می بینند در آن سطح از مملکت این جور بی اخلاقی و یا احیانا فساد ست چه طور می توانند به نظام اعتماد کنند. دنیای سیاست ورزی این روزهای آقایان شدیدا دنیای بی اخلاقی ست. وای به حال رئیس جمهوری که بخواهد با هوچی گری بر جمهورش، ریاست کند.

 للحق 

  • محمد طاهری
۲۳
خرداد
۰۲

آغوش باز کن

جمعه 22 اردیبهشت 1396 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی 

چه قدر این روزها شبیه آن شخصیت رمانی شده ام که وسط منهتن نیویورک و در گیر و دار و جنگ با خودش، با مسیرش، با ایمان و باورهایش، با تقوایش، با آرمانش، با عقلش، با عشقش و حتی با عناصر سنت و مدرنیته، یک آن به خودش می آید که امروز نیمه شعبان ست!

 من همچنان یک سوال عادی و عامی برایم سخت ترین سوال از موثرترین وجود عالم ست؛ اگر حجت غایب نبود زندگی من چه تغییری داشت؟

 بگذار خودم بگویم، تقریبا هیچ! درست مثل توافق هسته ای؛ که تیمی همه همت و تلاش و تخصص خود را روی آب برپا کرد و به آن بالید و از توهم آن وعده و وعید داد. گمان می کرد آن قدر برجام، کارگشا ست که می تواند همه گره های مملکت، از آب آشامیدنی تا چرخ های صنعت را معجزه آسا باز کند. 

مرسومات را کنار بگذار و با خودت رو راست باش. تو نیز برجامی هستی... . 

سیاست را نگذاشته اند که چماقش کنی و بر سر مخالفت بزنی. من امروز با مخالف خود، به یک جا رسیده ام! دیده ام من هم اهل برجام هستم. آن ها برجام هسته ای را بسته اند من برجام انتظار را امضاء کرده ام. هر دو روی آب کار را خود را بسته ایم. حالا می روم پشت بلندگو و سینه صاف می کنم و از معایب برجام هسته ای می گویم که این توافق با چنین نتایجی، خسارت محض و نفس انقلاب را گرفته ست. کسی نیست بیاید و بگوید پدر بیامرز رطب خورده، خجالت نمی کشی نهی رطب می کنی؟

 آقا بی خیال این حرف ها. خوب یا بد، ما مخلص آقای رئیس کل! هستیم. چه قبول کنند چه نکنند که حتما می کنند. 

من هنوز در فکر همان 5 دقیقه ای هستم که اگر اجازه ام بدهند! یادداشت سال 94 نیمه شعبان؛

 

 للباقی

 با خودم فکر می کردم اگر 5 دقیقه اذن زیارت دهند، با تو از چه بگویم.

 گفتم از انبوه حوائجم بگویم و بخواهم که دعایم کنی؛ دیدم خیلی نامردی ست که اینقدر خودخواه باشم. 

گفتم از درد و دل هایم بگویم و کمی راحت شوم؛ دیدم این که خیلی نامردی تر ست!!

 گفتم علم و اندیشه و موعظه بخواهم؛ دیدم هیچ صفایی ندارد.

 دیدم باید فقط تو را بخندانم ... .

 من بگویم و تو تبسم کنی ... .

 از امروز تا روز موعود، به دنبال لبخندت می گردم که من بگویم و تو لبخند بزنی و تبسم کنی. خنداندن تو کار سختی نیست ... 

"لبخند تو خلاصه خوبی هاست. لختی بخند، خنده گل زیباست ..." 

للحق 

 

همه جا و پناه ها را مرور کرده ام، لطفی ندارند؛ آغوشت را باز کن و مرا در بر بگیر ای صاحب و آقای ما... . و السلام علیک بجوامع السلام 

للحق

  • محمد طاهری
۲۳
خرداد
۰۲

یک نشانه

پنجشنبه 21 اردیبهشت 1396 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی 

ساعت یک شب باشد و تازه خانه آمده باشی و بعد از یک روز پر کار خسته باشی و کمی هم گرسنه باشی و شام باشد و حوصله شام خوردن نداشته باشی و بیایی در حیات بنشینی و نگاه ماه کامل کنی و میان این همه فکری که در سرت ناخودآگاه رژه می رود یکیش تافته جدا بافته ای باشد و تو به دنبال یک نشانه بگردی! فقط یک نشانه ... .

 دلم به فردا شب خوش ست؛ بی مقدمه یک لحظه به خود آمدم دیدم فردا شب، شب نیمه شعبان ست. فردا شب هم ماه کامل ست... .

" کنون که ماه تمامی، نظر دریغ مدار ..."

 للحق

  • محمد طاهری
۲۳
خرداد
۰۲

فعال دانشجویی سابق

سه شنبه 19 اردیبهشت 1396 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی 

امروز خدمت استادی رسیدیم که زمانی سخنگوی دفتر تحکیم وحدت بوده ست؛ تعریفش را زیاد شنیده بودم و هم صحبتی با او جالب به نظر می رسید. با یک طرح شهید آوینی انجمن رفتیم دفترش و به مناسبت روز معلم و استاد تقدیمش کردیم. همان ابتدای صحبت سوال کردم دکتر چرا حضورتان در دانشگاه کمرنگ ست؟ کسی که سخنگوی تحکیم بوده چه طور می تواند آرام بنشیند؟! لبخندی زد و کمی از آن زمان انجمن های اسلامی گفت. از آن زمان های پر کار و پر مطالعه جنبش دانشجویی؛ که سالی چند ده کتاب خوانده می شد و پنج شنبه شب پیش علامه جعفری بودند و فردایش قم و محضر فلان عالم و در طول هفته دیدار با بزرگان و موثرین دیگر. این جای صحبت دکتر به دل من حسابی می نشست که درد مرا می گفت. یکی از دلایل آن عمق دیروز جنبش دانشجویی به نظر من به خاطر مطالعات زیاد و بحث روی مطالعاتشان بود. وقتی به خاطرات آن زمان بچه های جریان دانشجویی نگاه می کنیم می بینیم که مهم ترین بخش کارشان اندیشه و اندیشه ورزی بوده. امسال یک بخش توجه اساسی انجمن روی بحث مطالعه و اندیشه و اندیشه ورزی گذاشته شد هر چند آن چیزی که در نظرم بود به هر دلیلی اتفاق نیافتاد اما به گمانم اصلی ترین کار هر مجموعه درین مختصات زمانی، بسترسازی جهت اندیشه و اندیشه ورزی ست هر چند عده ای بی ادعا و با ادعا این را نفهمند! سوالی در خصوص علل اصلی وضع موجود پرسیدم که امثال سعید حجاریان این روزها با جسارت می گویند جنبش دانشجویی یعنی کشک! علل وضع موجود چیست؟ کمی فکر کرد و گفت چون درین موضوع منسجم فکر نکرده ام نمی توانم پاسخی بدهم اما اگر بخواهید می توانم روی آن فکر کنم. و این بهترین پاسخی بود که می توانست بدهد؛ علی القاعده برای کسی که روزگاری در سطح کلان جنبش دانشجویی فعالیت داشته و امروز در فضای دانشجویی تنفس می کند و اهل تفکر ست برای این سوال دم دستی، خیلی جواب دارد اما امتناع او از پاسخ، نشان از فکر ساختارمندش داشت که این برای من خیلی ارزشمند ست؛ خیلی مهم تر از اختلاف سلیقه و نگاه های سیاسی مان و شاید حتی مبنایی مان. آخر صحبت ها بحث هایی شد که خیلی نمی توانم بپذیرمش، اما چون او اهل صداقت تفکری ست باید روی آن فکر و تأمل کنم. در خصوص صداقت تفکری بعدا خواهم نوشت. 

بعدالتحریر: نیمه اول این یادداشت دیروز در اتوبوس نوشتم. چون بحث انتخاباتی شد و میشد تأثیر گذار بود نوشتن را رها کردم و وارد بحث شدم؛ بهترین تبلیغ همین تبلیغات چهره به چهره ست. نیمه دوم یادداشت را هم الان در اتوبوس نوشتم.

 #نوشته های_اتوبوسی 

للحق

  • محمد طاهری
۲۳
خرداد
۰۲

بچه ها

یکشنبه 17 اردیبهشت 1396 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی 

این روزها بچه ها همه شبانه روزی کار می کنند؛ حتی تا همین موقع های شب. یک تیم همدل و همراه که با هم بودنشان خیلی خیلی مهمتر از کارهایشان هست. درباره تیم انجمن، بعدا مفصل خواهم نوشت.

 خبرهای خوبی در راهست... . 

للحق

  • محمد طاهری
۲۳
خرداد
۰۲

جواب مچالیدگی و لهیدگی های موجود!

شنبه 16 اردیبهشت 1396 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی 

دیدی گاهی هرچه می کنی کاری درست نمی شود و هرچه بیشتر تلاش می کنی مچاله تر می شوی؟! له له می شوی و تا حد زیادی داغون! اما نمی توانی صدایی از خودت درآوری؟! من امروز چیزی به ذهنم رسید که جواب همه مچالیدگی! و لهیدگی! های موجود است. البته جواب من عجیب تکراری ست اما آن قدر برای خودم تازه ست و کیف کردم که از صحبت های دیروز سید میرسلیم کیف نکرده بودم! درین حد، بله!

 آن جواب که شدیدا خصوصی ست اما نتیجه آن جواب گاهی می شود پرواز! یاد کارتون دوست داشتنی "خداوند لک لک ها را دوست دارد" افتادم؛ بشوی یکی از آن لک لک ها و پرواز کنی و کلی ابر و باغ و جنگل و دریاچه و خانه و روستا و ... زیر پایت باشد و در آن هوای ملس بال بزنی و عشق کنی و اسکادران عشق بنوازد! بعد بروی در یک روستای کاملا عادی و بنشینی پیش پیرمرد و پیرزنی عادی تر و کره محلی بخوری با دوغ اصل با پونه و نامه ای بنویسی و برسد به دست کسی که باید و ... .

 آقا بس ست! لطفا کمی عاقل باش حضرت دیوانه!!!!

 به هر حال: همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر

 کجا ماند آن رازی کز او سازند محفل ها

 خودم/نازی/پناه/شکستن/پرواز/کره!! 

بعد التحریر: پشت در دفتر یکی از اساتید نشسته ام تا جلسه اش تمام شود؛ خوبیش نوشتن همین یادداشت بود.

 للحق

  • محمد طاهری
۲۳
خرداد
۰۲

تغییر به نفع خود

جمعه 15 اردیبهشت 1396 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی

 این ها همان سیاست بازان و سیاست کارانی هستند که همیشه منفعت شخصی و قدرت طلبی های خود را دنبال می کردند. این ها را خوب می شناسم. کسانی که سال هاست به اسم نظام و انقلاب می خواهند به نان و نوایی برسند. امروز اگر سینه چاک می کنند برای آقای رییسی هم تو باور نکن. تا دیروز حنجره شان پاره میشد که ما جریان اصولگراییم و به آن افتخار می کنیم و این هویت واقعی ماست! حالا امروز زیر علم کسی دارد جان می دهد که فریاد می زند اصولگرایی و اصلاح طلبی نفس مردم را گرفته! و این یعنی تغییر به نفع خود و نه شعار آقای رییسی که تغییر به نفع مردم! 

خدا نظام را از همه خناسان نجات دهد.

 للحق

  • محمد طاهری
۲۳
خرداد
۰۲

فلسفیدن

چهارشنبه 13 اردیبهشت 1396 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی 

به بهانه برنامه امروز " چگونه دید فلسفی پیدا کنیم؟!" چند نکته را می نویسم: 

1) شاید از دوران راهنمایی بود که آرزو داشتم روزی دانشجوی فلسفه باشم. با استادی اهل فکر و اهل دل کلی بنشینم و حرف بزنم. سر کلاس ها سوالاتم را بی محابا مطرح کنم و تا جوابم را نگرفتم دست از سر استاد برندارم؛ به سخت ترین و غامض ترین پرسش های بشری فکر کنم؛ کل اوقاتی که سر کلاس هستم و درس می خوانم به حیرت بگذرد؛ چیز تازه ای بفهمم و به وجد بیایم و باز بنشینم فکر کنم. البته آن موقع گمان می کردم عینکی باشم! این که حال امروز من متفاوت ست با آنچه در ذهن می پروراندم داستان خاص خودش را دارد؛ البته هیچ پشیمان نیستم.

 2 ) به گمانم به همان استدلالی که مهندسی را علم نمی داند، فلسفه ای که این روزها تدریس و تحصیل میشود هم فلسفه و علم نیست. فیلسوف کسی ست که می تواند گره ای از سوالات اساسی را با استدلال متین و قوی خود باز کند. با این توصیف از میلیون ها فلسفه خوان در عالم، اندک شماری از آنان فیلسوف هستند. به قول مرحوم امام خطاب به عروسش: "فاطی که فنون فلسفه می خواند/ از فلسفه ' فاء' و 'لام' و 'سین' می داند!" 

3 ) تحمل آن دسته از کسانی که می خواهند پشت اسامی و نظریه ها پنهان شوند و ضعف استدلال خود را با این ها پوشش می دهند حقیقتا سخت ست. فلان فلسفه خوان پنج دقیقه می خواهد حرف بزند، صدتا جمله و نظریه از کانت و دکارت تا ویتگنشتاین و هایدگر می آورد و نظریه این ها را شرح می دهد. اما دریغ از یک حرف اصیل و استخوان دار حاصل از اندیشه و تفکر خودش؛ این چنین فلسفه خوانی برای من پشیزی ارزش ندارد. علاقه خاص من به برخی از فیلسوفان فعلی به خاطر این ست که اندیشه هایشان محصول تفکرات خودشان ست نه یک تقلید کورکورانه و تکرار طوطی وار؛ به همین خاطر ادبیات این فیلسوفان یک ادبیات ساده و روان ست.

 4) فیلسوف باید با تفکر خود گره گشایی کند. چه چیزی را گره گشایی کند؟ همه آن چیزی که برایش مسئله و سوال ست. اما امروز نزاع بر سر مسائلی ست که بعضا سوال های فیلسوف های ما نیست! به همین خاطر نه این که گره ای باز نشود بلکه مباحث فلسفی عده ای، گره های جدیدی را پدید می آورد که به عمق رفتن در آن ها یعنی گره در گره هایی که هیچ معلومی را روشن نمی کند. 

5 ) یکی از ویژگی های عجیب یک فیلسوف حیرت ست. و این حالت حیرت را هیچ نمی توانی توصیف کنی. گاهی آنقدر ذهن و فکر درگیر یک سوال مهم می شود که بی باده مست می شوی و حیران! آن که داد و قال دارد از حیرت هیچ نشانی نخواهد داشت. حیرت و سکوت دو یار دیرین یکدیگرند. 

6 ) فلسفه با همه عظمت و اثر و قدرت و شکوه اما تا جایی می تواند دستگیری کند. جایی دیگر فریاد عاجزی سر می دهد و آن جا تازه اول داستان عاشقی ست. 

7 ) مرحوم علامه طباطبایی می فرمودند هر وقت شهیدمطهری پیش من می آمد و بحث می کردیم من حالت رقص پیدا میکردم. جلسه خوب امروز یکی دو قطره بر صحرای آتش گرفته درونی من بود. من هم حال خوبی در جلسه امروز داشتم؛ چرا که به خاطر مباحثی که مطرح شود توانستم روی یک سری مسئله ها بیشتر فکر کنم. اگر به من بگویند آرمانی ترین جمع تشکیلاتی و آرمانی ترین جمع دورهمی تو چه شکلی دارد، حتما پاسخ خواهم داد: جمعی که مسئله داشته باشند و توان دیالوگ؛ و صادقانه برای مسئله هایشان فکر و تلاش کنند. نکته آخرم همین باشد که:" تو مپندار که مجنون سر خود مجنون شد..."

 'رب زدنی تحیرا فیک'

 للحق

  • محمد طاهری
۲۳
خرداد
۰۲

دولت 'نمی توانیم' ها

دوشنبه 11 اردیبهشت 1396 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی

 

دولت 'نمی توانیم' ها

 

 این که روحانی وعده صد روزه داد و قرار بود چهارمیلیون شغل فقط با توریست ایجاد کند و همه چرخ های مملکت را بچرخاند و ... مهم هستند اما نه به اندازه ای که نقد به دولت را تا این اندازه پایین آورد! معلوم ست که دولت می خواهد به هر نحوی که شده حرف خودش را توجیه کند و منتقدین دولت هم می خواهند نشان دهند که دولت در عمل به وعده هایش ناتوان بوده و این وسط همدیگر را به دروغگویی نسبت می دهند؛ اما اصل و اساس نقد به دولت، ناتوانی در عمل به وعده هایش نیست. اگر تنها همین نقد به دولت وارد بود که نتوانسته به حرف هایش عمل کند و الان می خواهد زمین بازی را عوض کند می شد با تساهل، گناه دولت را نادیده گرفت؛ اما سخن از درد بزرگی ست که عمل به وعده ها در مقابل او یک موضوع دست چندمی ست. مهم ترین نقد به دولت فعلی روح حاکم بر آن ست که در زبان و عمل فریاد می زند که " نداریم، نمی شود، نمی توانیم". و این روح بر جامعه ای حاکم نشد جز آنکه آن جامعه رفته رفته سرطان  خمودگی و ناامیدی و ناتوانی گرفت و برای حیاتش مجبور به فروختن عزت و شرف و استقلالش شد. دولتمردان این دولت اعتقاد راسخ دارند که سرمایه های داخلی برای پیشرفت آن چنان ناکافی ست که فقط می توان با آن 'آبگوشت بزپاش' درست کرد. آقای روحانی که سال ها در مسندهای مهم حکومتی ایفای نقش کرده ست با کدام منطق و فرمولی می خواست مشکلات کشور را در یک بازه کوتاه مدت صد روزه حل نماید؟! او اعتقاد راسخ داشت که با رفتن سراغ کدخدا و مذاکره می تواند آنچنان گشایشی را ایجاد نماید که همه چرخ های مملکت را به گردش درآورد؛ یعنی فرمول و راه حل اساسی او برای عبور از مشکلات داخلی، دست دراز کردن به سمت بیرون از کشور بود و این همان تجلی واقعی "نداریم، نمی شود، نمی توانیم" است که نیرو و سرمایه داخلی را نابود می کند و اجازه تنفس و حیات را از او می گیرد. نتیجه این راهبرد دولت یازدهم را امروز می توانیم ببینیم و باید امروز قضاوت کرد این راهبرد تا چه میزان توانست مشکلات مردم را برطرف نماید؟ آیا رکود و گرانی برطرف و اشتغال حاصل شد؟ آیا عزت بین المللی جمهوری اسلامی با این راهبرد افزایش پیدا کرد؟ آیا آسیب های اجتماعی رو به کاهش ست؟ واقعیت امر این ست که عدم توجه به داخل و عدم باور به خویشتن و تمرکز به بیرون از کشور و تمنای توجه از سمت بیگانگان، نتیجه ای جز کارنامه ضعیف امروز دولت را در بر نداشت. قریب به چهل سال از پیروزی انقلاب می گذرد و دولت های مختلف با نگاه ها و سیاست های گوناگونی سر کار آمده اند؛ جایی که باور "داریم، می شود، می توانیم" را راهبردمان کردیم مرزهای مختلف توسعه و پیشرفت را طی کرده ایم؛ و هر جا که با نگاهی ناامید به بیرون دست دراز کردیم، انفعال و عقب گرد را تجربه کرده ایم.

 

للحق

  • محمد طاهری
۲۳
خرداد
۰۲

للباقی

و  خدایا تو لبخند زدی و جواب دادی و طنین صدایت همه جا را گرفت؛ تو حرف زدی و اشک از چشم های من جاری شد... .

و من در آن ابدیت، خواهم ایستاد و برای اهل آن دنیا سخن خواهم گفت: یا معشر الجن و الإنس! و راز خلقت ت را فریاد خواهم زد:

می گویم که چگونه انسان را مبتلای خودت کردی و با عشق، هستی ش را سوزاندی تا فنای تو شود ... .

گمان نمی کردم ظرف دنیا دیگر گنجایش یک سطح دیگری از آن ارادت قدیمی و عمیق مرا داشته باشد اما خدا جور دیگری خواست؛ درست همین لحظات سال پیش بود که برخلاف دأبم، همه خودم را کف دست گرفتم و قمار ی را باختم که باختم! حال قماربازی که همه ش را باخته و هیچ هوس قمار دیگری برایش نمانده و سال های عمرش بر باد رفته، داشتم؛ و درین سیاهی و ظلمت فقط یک چیز کور سوی نوری بود در دلم: و آن این که خدا را درین سال ها زیاد صدا کرده بودم، با آن که روسیاه بودم به درگاهش اما گام به گام طغیان این سال ها را با خدا تقسیم کرده بودم.

گمان نمی کردم خدا چنین بخواهد و برای منِ کمترین معجزه بخواهد؛ معجزه ای که بارها فهمیده بودم دیگر کار از دست من و بشرهای دیگر خارج است و فقط معجزه است که می تواند نظم موجود را بشکند ... .

گمان نمی کردم درست یک سال بعد، امتدادی باشم از حرف ح و ب بر سینه ارادت! و این را من معجزه ارادت می دانم!

و تا ابد یادت باشد معنی معجزه را: کاری که بشر، عاجز به انجامش هست ... .

 اینک اما در آغازین لحظات یک مرحله دیگر از زندگی هستم؛ که به گمانم آن مرحله قبل، مرگی بود قبل از آن مرگ نهایی؛ و آمادگی بود برای یک طی طریق الی الأبد ... .

 عاشقانه تو را می خواهم و برای ارادت هایی که در دلم آفریدی سپاسگزارم و راضی به رضای تو هستم.

العبد الذلیل

للحق 

  • محمد طاهری
۲۱
خرداد
۰۲

للباقی

به لطف حضرت دوست، در عنفوان جوانی کم کارهای گوناگون را تجربه نکرده ام؛ که شاید اصلاً عنفوان جوانی تنها فرصت استمزاج باشد!

در میانه همه کارها با همین اندک بضاعت وجودی که داشتم همیشه دعایم از خدا و درخواستم از خود، "حرکت" و "اثر" بوده است که انتهای مسیر زندگی سرافکنده نباشم که انگار نه انگار آدمی خلق شده است و توفیق حیاتش داده اند و می توانست در مسیر تحقق اراده پروردگارش سهم مهمی داشته باشد.

خدا را گواه می گیرم این دغدغه با شدت و ضعف، همیشه با من بوده است و شاهدش آن خواب خاص! و به واسطه این دغدغه، همیشه این سوال همراه من بوده است که آیا این جایی که قرار دارم همانی است که باید؟!! و چه قدر جواب دادن به این پرسش سهل ممتنع است؛ هلاکت در جواب این پرسش آن است که به یک سمت آرمان گرایی یا واقع گرایی یَله شوی ... . و تو خوب می دانی که جواب به این پرسش، مضاف از آرمان گرایی و واقع گرایی، باید مبرا از توجیه و سهل انگاری باشد! و تو خوب تر درک می کنی که قادر نخواهی بود جواب دقیقی پیدا کنی اِلا و لابد ... .

هر چه در این سال ها فکر کردم و زمینه های مختلفی را دیدم و تجربه کردم و خودم را در ساحت های مختلف آزمودم، به جوابی کامل تر از این نرسیدم: هر کجا می خواهی باش و هر چه می خواهی انتخاب کن اما سعی کن همراهی انسان کامل نصیبت شود ... .

که تنها چیزی که در این زندگی اصالتاً ارزش دارد، فدا شدن در مسیر انسان کامل است.

بعدالتحریر: این حرف ها نه تنها برای دهانم! بلکه برای وجودم زیادی است! اما دلم به همین آرزوها خوش است؛ بگذار در جوانی، بلند بلند آرزو کنم و دل بسپرم به مسیری که می تواند انتهایش لطافت نور و عظمت رهایی و وصل باشد.

للحق

 

  • محمد طاهری
۱۷
خرداد
۰۲

اشباع شدگی

یکشنبه 10 اردیبهشت 1396 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی

 هرچه می شود بر سر ما نسل دهه هفتادی ها می زنند که نسل شما بی دغدغه و بی حال و بی انگیزه ست. البته تماما ردش نمی کنم اما مشکل جای دیگری ست. مثلا می گویند چرا برنامه های دانشگاهی دیگر این قدر سخت می گیرد؟ اگر همین برنامه ها پنج سال پیش یا دهه قبل بود به شدت مورد استقبال قرار می گرفت. این معضل عمده فضای دانشگاهی ست. نمی خواهم بگویم این موضوع ربطی به تفاوت نسل ها ندارد اما به گمانم یکی از مهم ترین گرفتاری های امروز ما این ست که شدیدا از محتوای دم دستی "اشباع"شده ایم. مثلا سه دهه پیش تنها وسیله انتقال مفاهیم، کتاب و روزنامه ها و دو کانال تلویزیون بود؛ معلوم ست درین فضا دانشجو برای شنیدن و دانستن و دیدن حرف های تازه از خدا می خواست که سخنرانی و میتینگی شکل بگیرد و تشنه وار خودش را به جلسه می رساند. اما امروز با این حجم عظیم محتوا در فضای مجازی و این بازار افسار گسیخته اطلاعات که هر چیزی بخواهی در گوشی همراه بدون زحمت پیدا می کنی معلوم ست که دیگر شور و تشنگی برای برنامه ها بسیار کمتر می شود. این اشباع شدگی خطرات مهمی دارد. بالاترین خطرش هم توهم دانستن و دانایی ست. جمله عمیقی دارد دکتر دینانی: " اطلاعات متراکم باعث می شود انسان در استنباط و تفکر احمق می شود و از طرفی تصور دانای کل داشته باشد. نسل امروز به دلیل تراکم اطلاعات و رفاه بیش از حد احمق شده ..."

 ما نسل خوبی هستیم اما گرفتار مقتضیات زمان فعلی مان شده ایم. می شود رها شد؟!

 بعدالتحریر: شب میلاد حضرت ابوالفضل العباس ست. ارادتی خاص داریم همگی به حضرت که این ارادت عجیب ست و رازآلود. یکی می گوید دلیلش معرفت ست، یکی می گوید ولایت پذیری، یکی ادب یکی ... . اما حضرت قمربنی هاشم یک مرد تمام عیار بود؛ یک مرد. و جان عالمی به فدای چنین مردی ...

 للحق

  • محمد طاهری
۱۷
خرداد
۰۲

شادی برای حضرت ارباب

یکشنبه 10 اردیبهشت 1396 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی 

امروز روز میلاد کسی ست که به احترام و عظمت خود و راه و آرمان هایش دو ماه را به عزا می نشینیم، اما روز میلادش به همین خفیفی برایش شادی می کنیم.

 آن کسی که شادی بر میلاد حضرت ارباب دارد حتما حال اشک و غم بیشتری برای شهادت او نیز نخواهد داشت. متاسفانه برای شادی هیچ برنامه ای نداریم و این معضل بزرگی ست. تازه همین اندک برنامه هایی که برای شادی اهل بیت می گیریم هم بعضا تفاوت چندانی با مراسم های عزایشان ندارد و این مشکل ماست که ننشسته ایم روی بحث شادی کار جدی کنیم. حال آنکه دستور مشخص حضرات معصومین علیهم السلام شادی در شادی آنان و حزن در حزن آنان ست. 

دست کم برای جلسه امروز با یک جعبه شیرینی می روم! 

بعدالتحریر: یکی از مولودی های ماندگار حاج محمود، برای میلاد حضرت ارباب ست. 'شب فراره غمه، ماه و ستاره همه، میگن خوش آمد به تو، گل پسر فاطمه...'. این مولودی برای من یک حس صمیمی ایجاد می کند انگاری در مدینه ام و می خواهم به حضرت مولا و حضرت مادر شخصا تبریک بگویم! چه حس جالبی ...!!

 للحق 

  • محمد طاهری
۱۷
خرداد
۰۲

وقت نکرده ای دیوانه

شنبه 9 اردیبهشت 1396 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی

 

...

- این قدر درهم و مچاله! چرا حضرت والا؟

- باورش برایت سخت ست؛ نمی گویم.

- من از این سخت تر هایش را که با یک نگاهت فهمیده ام.

- این را هیچ وقت نفهمیدی. سال هاست وقت نکرده ام خودم را دوست داشته باشم!

- اوهومممممم

- نگفتم این را نمی فهمی!

- خنده ام از اینست که سال ها چه طور زندگی می کرده ای؟

- عالی، خیلی خوب. فقط همین یک چیز را کم داشتم.

- گمان می کنی خودت را دوست نداشته ای! تو به این خودشیفته ای!

- نه این که دوست نداشته باشم؛ اما وقت نکرده ام وقت بگذارم برای دوست داشتن خودم.

- آقا سر شما احیانا به جایی محکم نخورده؟! غاطی می زنید!

- از تو نشنیده بودم دیوانه ام که شنیدم! 

- ولی چرا واقعا من نفهمیده بودم؟!

....

 

للحق

  • محمد طاهری
۱۷
خرداد
۰۲

5+1

جمعه 8 اردیبهشت 1396 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی

مناظره امروز در بحث نقد دولت 1+5 بود. 5 نفر یا حامی دولت بودند یا تقریبا ساکت نسبت به عملکرد دولت و یک نفر منتقد جدی دولت. که همان یک نفر توانست نقدهای خوبی به دولت مستقر بکند و فضای ابهام را برای توده خاکستری ایجاد نماید؛ هرچند برخی از لحن هایش کاملا انتخاباتی بود!

للحق

  • محمد طاهری
۱۷
خرداد
۰۲

امشب قالیباف

پنجشنبه 7 اردیبهشت 1396 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی 

سخنان امشب قالیباف نشان داد او برای ریاست جمهوری لااقل دوازده سال فکر کرده و این تنها فرق او با نامزدهای یهویی نیست. او جز معدود کسانی ست که به خاطر سابقه مدیریتش می توان به شعارهایش نخندید و آن ها را جدی گرفت و تا حدی امیدوار بود ... .

 للحق

  • محمد طاهری
۱۷
خرداد
۰۲

نامزدهای یهویی

پنجشنبه 7 اردیبهشت 1396 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی

 امشب با شنیدن حرف های آقای رئیسی همان حسی را دارم که چهار سال پیش موقع شنیدن حرف های آقای جلیلی داشتم.

 #نامزدهای_یهویی 

للحق

  • محمد طاهری
۱۷
خرداد
۰۲

کودکان یمنی

چهارشنبه 6 اردیبهشت 1396 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی 

هر ده دقیقه یک کودک یمنی دارد جان می دهد. یعنی مثلا در حین جلسه اخیر انجمن برای جبهه واحد ضدآمریکایی و ضدصهیونیستی""نه"" کودک یمنی جان داده اند؛ آن وقت من و همسنگرانم دنبال کار مطالعاتی هستیم... .

للحق

  • محمد طاهری
۱۷
خرداد
۰۲

طب نوین

سه شنبه 5 اردیبهشت 1396 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی

حال این روزهای طب نوین شباهت خوبی با علوم انسانی امروزی دارد. هر دو تا حدی فشل اند! هر دو برای باز کردن گره ای، گره تازه می سازند و آن قدر گره در گره می شود که آخرش مبهوت می مانند و بر سر ساخته خود عزا می گیرند! کاویدن این علوم در سطح و پوسته ست، به جواب هایی می رسند، یحتمل درست هم جواب می دهد و می تواند معضلی را به ظاهر سر و سامان دهد اما بعد، کاشف به عمل آید که جای دیگری خراب شده ست؛ چرا که این علوم به ریشه ها راه ندارند و نمی توانند دیدی کلان و سیستمی داشته باشند.

للحق

  • محمد طاهری
۱۷
خرداد
۰۲

دور کاری!

دوشنبه 4 اردیبهشت 1396 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی

امروز در بیمارستان، مثل همه بچه های انجمن کلا درگیر برنامه امروز و هماهنگی هایش بودم به طوری که حتی نیم ساعت هم نخوابیدم؛ بی آنکه بخواهم یک دورکاری کامل شده بود! دوست داشتم در کنار بچه ها باشم اما قسمت نشد و در این موضوع نکته و ظرافتی خاص وجود دارد که من حالا باید به آن سیر فکر کنم. 

اصلا مدتی ست که رندانه اتفاقات خاصی میافتد؛ وقتی خوب فکر می کنم لبخندی روی صورتم نقش می بندد و حال خنکی همه وجودم را در بر می گیرد.

للحق

  • محمد طاهری