رندان خاموش

للباقی

اصلِ قصه من با تو با "إسمع و إفهم" تازه شروع می شود ... .

ر.خ

بعدالتحریر: هیچ وقت مایل نبوده ام نوشته هایم را در جاهایی منتشر کنم که مخاطبش بی آن که نیت کرده باشد مطالب م را بخواند. البته مطالب عمومی را در فضاهایی چون اینستاگرام و ... می گذارم اما مطالب دل نوشته ام حرمت دیگری دارند ... .

للحق

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
۰۴
مهر
۹۲
آقا رضای عزیزسلامارادت داریم گنی گنی.( گ رو همراه با کسره بخون) یعنی بسی زیاد ...جلسه اول که خیلی عالی بود. دم و بازدم ت گرم.امیدوارم بتونی برین عهد که بستی، بمونی ...البته اولش سخته و چوب خوری داره اما قطعاً در آینده اگه با همت باشی، همه چیز درست میشه.خیلی ها به تو نیاز دارنا. اولیش خودم.البت اعتماد به نفس کاذب هم نگیرتت!!دنیا میگن خیلی کوچیکه. ولی انگار توی این یه وجب جا هم من و تو  گم شده بودیم. قربون خدا چی شد که  پیدات کردم؟! نمیدونم ولی خودشون میبرن، خودشون میدوزن. خودشون تنمون میکنن. چی بگم والا... دم اونا هم خیلی گرمه.اما  گاهی این وسط یه عاقله مردی باید پیدا شه که چنان کشیده ای بکشه زیر گوش آدم و نهیبی مردونه بزنه که:( هی! چه مرگیته؟؟! آدم باش بی شعور عوضی!!) و چندتا فحش آب دار دیگه که در شأن این مکان مقدس نیست!بعد که کلی بارت کرد و تغییر فاز دادی،  بری کنار یک حوض آبِ پره ماهی گلی، زیر نور مهتاب، کنار چند تا گلدون شمعدونی تفألی به حضرت حافظ بزنی و بیاد ...کمتر ذره نه ای پست مشو مهر بورزتا به خلوتگه خورشید رسی چرخ زنانپیر پیمانه کش من که روانش خوش بادگفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنانآره رضا جون... بعدشم یک مشت آب،همچی مشتی پشت سر هم بریزی به صک و صورتت تا حال بیای...بعد همون جا دراز بکشی و فکر کنی ...آخ که چه حالی میده... اگه کسی از پنجره این دیوانه بازی هات رو ببینه ...حتم دارم اون هم میخنده!و مگه زندگی جز اینه ؟!مگه زیبایی  غیر اینه ؟!پس تو هم بخند! همین جا گه گاهی برات چند کلمه ای مینویسم.قربانتیاعلی
  • محمد طاهری
۰۱
مهر
۹۲
سلاممتن زیر رو آقا مجتبی عزیز فرستادن. بعد از خوندن یادداشت شون، نظری هم که امر کردند، عرض می کنم. .........................................................سلام  این روزا تو شیراز جشنواره ی تئاتره. جشنواره استانیه که از کل استان میان اینجا برا اجرای تئاتر بازی.  حالاچه آدمهایی و چه تفکراتی...  وقتی دیروز با دوستان به ورودی تالارها میرفتیم برای دیدن اجراها وضعیتی مشاهده کردیم که فقط افسوس خوردیم  من حتی احساس میکنم ا گر ارمیتای غربزده ی غرب زندگی کنِ متمدن هم اونجا بود افسوس میخورد. من که جای خود داره واقعا چرا فضای فرهنگی و مخصوصا هنری جامعه ی من دست این مدل ادما افتاد. ماها داریم کجا میریم؟؟ زیره بیرق امام حسین سینه زدن به تنهایی چه فایده، زمانیکه کارهای ما بروز اجتماعی ندارد چه فایده؟/  فقط کار ما شده بریم مراسم و در انتها دعا کنیم خدایا اماممان را برسان! خدایا فساد و بی حجابی را ریشه کن بفرما اینجا جا داره ندایی از آسمان بیاد و به اینها بگه " خدا سرنوشت هیچ قومی را تغییرنمیدهد بلکه خودشان بخواهند" ماها خواستیم اما هیچکاری نکردیم شدیم قضیه ی اون ادم که کار نمیکرد و می گفت خدا رزق میده ماها امام زمان میخواهیم؟؟ ندای این بقیه الله سر میدهیم؟ چه اقدامی کردیم در این راه واین جهت؟ زمانیکه نبض جامعه که فضای فرهنگی هست به دست دیگرکسان بیافته سرنوشت جامعه هم دگرگون میشه یک صحبتی استاد قلم سید مهدی شجاعی داره که میگه" بلایی که سر فرهنگ ما در این 8 سال افتاد چیزی حدود 40 سال زمان میخواهد برای ترمیم" من میگم با این جماعت به اصطلاح منتظر 40 سال که سهله 400 سال هم کمه. و دارم به این نتیجه میرسم که ما هنوز معنی امر به معروف را نفهمیدیم معنی جامعه سازی معنی مدل سازیه دینی و فقط معنی نهی از منکر رو و اون هم به غلط فهمیدیم  لطفا نظرت رو بگو...............................................................سلام آقا مجتبی عزیز این چنین یادداشت های یک هویی رو خیلی می پسندم چون هم تر و تازه ن و هم داغ ن و هم از دل برمیان. برای من هم پارسال جلوی مجتمع ستاره فارس یک چنین حالتی پیش اومد و همون شب نخوابیدم و یادداشت من اورانیوم، سانترفیوژ، شلغم رو نوشتم.بخونش: http://rendanekhamosh.mihanblog.com/post/9در این بخش که خیلی حرف زیاده مجتبی جان.  از این خوشم میاد که حداقل شما مثل دیگران فقط شعار نمیدی و دست به کار شدی. و من به کارهای رسانه ای و سینماییت امیدوارم. به این نتیجه رسیدم که منتظر بخشنامه و بودجه و سیاست بالادستی و ... نباید بود. باید یاعلی گفت و اومد وسط میدون. اما ...اما من مخالف حذفم. یقین دارم باز هم تأکید میکنم یقین دارم خیلی از این جماعتی که شما از دیدنشون اینجوری ناراحت شدی، خیلی بهتر و پرظرفیت تر از ما هستن. این رو با تحقیق عرض می کنم. پس به نظر من قبل از هر چیز باید دید خودمون رو واقع بینانه تر بکنیم نسبت به اطرافیانمون. و از بر چسب زدن که به نوعی حذف کردنه بپرهیزیم. خیلی از این جماعت تاوان  شیخ و زاهد و مفتی و محتسب رو دارن پس میدن...من شک ندارم که روز موعود خیلی از این جماعت، پر سرعت تر از خیلی از ماها بشتابن و ما در حال چرتکه انداختن و صلوات برای سلامتی حضرت باشیم!!! یاعلی
  • محمد طاهری
۳۱
شهریور
۹۲
رضای عزیز سلام از این که من رو به این جلسه مهم و حیاتی و شاید هم حیاطی، مجازی و شاید هم حقیقی دعوت کردی، خوشحالم. به هر حال پای صحبتت می شینم و مختصری همین جا برات می نویسم. خدا رو چی دیدی، شاید با هم از حیاط گذشتیم و رفتیم تو پذیرایی... ..................   بعدالتحریر: رضا جان، روزهای آتی چند خطی سیاهه برایت می نویسم.
  • محمد طاهری
۲۹
شهریور
۹۲

یرون مقامی  و   یسمعون کلامی  و یردون سلامی ...

السلام علیک یا امام الرئوف ...

ذلیل و خسته به درگاهت آمدم رحمی     
که جز ولای توأم نیست هیچ دستاویز
    
کلاغ سیاه.اشک و آه.اذن دخول.دست بر سینه.سر به زیر. دست بالای سر
قلب رئوف. صحن قدس. من. آقا.تبسم
کربلا
کربلا...

من گوشه نشین حرم امام رضایم/
حسرت به دل صحن و سرای کربلا یم/
یعنی میشه من ضریح شش گوشه ببینم/
از اون حرم و صحن و سرا بوسه بگیرم/
از حال و هوای صحن قدسش میشه احساس/
بودن تو حریم قدسی حضرت عباس /

میلاد امام خیلی رئوفم بر امام خیلی حاضرم خیلی مبارک ...


2013-07-05 11.33.01.jpg

بعدالتحریر:
هر کی تو این ایام نتونه خوب شادی کنه، مثل من ول معطله ها ...
بسته به مقدار فلوس و خیلی از اون مهم تر دست و دل بازی، حداقل برا خانواده و یا اطرافیان چیزی بخریم.
چون ما خیلی کریم بودیم، نصیب اطرافیان ما بستنی شیری 700 تومنی شد.
فتقبل منا !!!!

  • محمد طاهری
۲۶
شهریور
۹۲
یرون مقامی  و   یسمعون کلامی  و یردون سلامی ...السلام علیک یا امام الرئوف ...ذلیل و خسته به درگاهت آمدم رحمی      که جز ولای توأم نیست هیچ دستاویز     کلاغ سیاه.اشک و آه.اذن دخول.دست بر سینه.سر به زیر. دست بالای سرقلب رئوف. صحن قدس. من. آقا.تبسمکربلاکربلا... من گوشه نشین حرم امام رضایم/حسرت به دل صحن و سرای کربلا یم/یعنی میشه من ضریح شش گوشه ببینم/از اون حرم و صحن و سرا بوسه بگیرم/از حال و هوای صحن قدسش میشه احساس/بودن تو حریم قدسی حضرت عباس /میلاد امام خیلی رئوفم بر امام خیلی حاضرم خیلی مبارک ...بعدالتحریر: هر کی تو این ایام نتونه خوب شادی کنه، مثل من ول معطله ها ...بسته به مقدار فلوس و خیلی از اون مهم تر دست و دل بازی، حداقل برا خانواده و یا اطرافیان چیزی بخریم.چون ما خیلی کریم بودیم، نصیب اطرافیان ما بستنی شیری 700 تومنی شد.فتقبل منا !!!!
  • محمد طاهری
۲۲
شهریور
۹۲

همان بچه قلدرهای کوچکی مان، بِه از این مدعیان پفکی!!

 

زمانی که هنوز سن مان دو رقمی نشده بود، در مدرسه و محله بچه هایی بودند که به خاطر قلدری، عده ای را دور خودشان جمع می کردند که به آدم های آن ها مشهور بودند. البته گروه های دیگری هم ابراز وجود می کردند اما این گروه بچه قلدرها خیلی ادعاشان می شد و جز خودشان، بنی بشری را آدم حساب نمی کردند و جو گیرانه مرتب نفس کش می طلبیدند. قسمت جالب و هیجانی کار آنجایی بود که یکی         می خواست از این جماعت به هر دلیل جدا بشود و به طیف دیگری برود. اوضاعی میشد. یک دل سیر کتک خوردن مقدمه جدایش بود و مؤخره ای برایش متصور نبود. 

این روزها به این فکر می کنم که اگر همان موقع، یک نفر از همان جماعت، کمی تا خیلی بیشتر از سنش می فهمید و همه بچه ها اعم از قلدر مرتبه اول تا نوچه مرتبه آخر را جمع می کرد و یک نطقی شبیه آن چه سیاسیون ما هر روز پشت تریبون های مختلف، ناجویده افاضه می کنند که:

·       آزاداندیشی یک اصل است.

·       نظر هر فرد محترم است و باید به آن احترام گذاشت.

·       این کار شما علاوه بر بعد خارجی افتضاح، باعث نابود شدنتان می شود.

·       زنده باد مخالف من!

·       گفتگوی تشکل ها!

·        و ....

افاضه می کرد، یقین بدانید همان بچه های هفت هشت ساله با یک دو دو تا چهار تای عقلی ساده به این نتیجه می رسیدند که این راهش نیست و حداقل تاکتیک شان را عوض می کردند.

اتفاقات انتخابات شهردار تهران خصوصاً سر یک رأی متفاوت، نشان داد که خیلی از این مدعیان پفکین، عقلشان در حد همان بچه های هفت هشت ساله هم کار نمی کند که هیچ، داغان تر از این حرف هایی اند که فکرش را بکنید.

   در روز روشن و در ملأ خیلی عام! آسمان را بر سر بنده خدایی که نظرش به هر دلیل با آن ها-مدعیان پفکین- فرق می کرد، خراب کردند که تو منافع تشکیلاتی ما را به خطر انداختی و اخلاق سیاسی را زیر سوال بردی!!

یکی نیست بر سرِ این استادانِ اخلاقِ تشکیلاتیِ شکلاتی، داد بزند که در کدام عالم هپروت سیر می کنید؟! حواستان هست...؟؟ روی خط اید  ها !!.

کل عالم این صدای انکرالاصواتی شما را دارد می شنود که این چنین واضح، هر چه فرهنگ و معرفت و باور است، به خاطر خوش خوشک بازی های چند روزه تان دارید له می کنید.

شما که اسلام را به خاطر منافع حزبی و شخصی خود، پسوند و پیشوند می آورید: حزب اسلامی فلان و حزب فلان اسلامی!!، چگونه این قدر تابلو آموزه های حق خواهانه دین را دور می زنید و در تریبون های مختلف فریادش می کنید؟!

اخلاق سیاسی مد نظر شما از کدام باور نشأت می گیرد؟!

در مرامنامه تان، منافع تشکیلاتی چگونه تعریف می شود؟!

توده مردم ما هنوز مثل بعضی از شما ها حریم ها را نشکسته اند که بخواهند باور کنند که به زور می خواهید بر خلاف حجت شرعی، همه هم باندی هایتان به نفع منافع شما عمل کنند و آن را اخلاق بدانید. لااقل خواهشاً به خاطر همین مردم هم که شده، این ها را با افتخار داد نزنید و این قدر روشن حرمت شکنی نکنید.

همان بچه قلدرهای کوچکی مان، به از این مدعیان پفکی!!. با همه جو گیری شان اما حرمت شکن نبودند.   

 

 

 

  • محمد طاهری
۲۲
شهریور
۹۲

پر کشیدن معین رئیسی عزیز مثل حضورش در میان بچه ها، خیلی برکت داشت.

یکی از برکاتش برای من این بود که حواسم به اطرافیانم خیلی باشه. از کجا معلوم که خیلی هایی که دور و برمون هستن از خوب های روزگار و اولیاء خدا نباشن؟!؟!

توی مراسم ختم معین، خیلی تعابیر بزرگی رو بزرگان بهش نسبت می دادن. توی این فکر بودم که نکنه مبالغه کنن. بعد دیدم هر چی لااقل من دیدم جز بزرگی و عزیزی این عزیز چیز دیگه ای نبوده. و این رو همه دوستان و آشنایانش هم شهادت می دادن. با خودم به این فکر می کردم از کجا معلوم که معین از مقربین نبوده باشه؟! اولیاء خدا که لزوماً نیم متر ریش و 5 کیلو عمامه ندارن!

آره. من که دیگه باید حسابی حواسم باشه که شاطر نانوایی، راننده تاکسی، استاد دانشگاه و ... شاید از اولیاء خدا باشن و باید خیلی با احتیاط برخورد کنم.

در کل مخلص همه بندگان خدا هستیم... ارادت.

شادی روحش: الفاتحه مع الصلوات


  • محمد طاهری
۲۲
شهریور
۹۲

 

ولله

به خدا بودن تو شکی نیست ...

ای عشق!

به بنده بودنم شک دارم ...

بعدالتحریر:

کار ما بندگی ست و کار او خدایی ... .

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن

                                                     که دوست خود روش بنده پروری داند

  • محمد طاهری
۲۲
شهریور
۹۲

 

 

عالَم اگر آینه باشد،

چشمی که جز حرکات بچه گانه جسمش نبیند

کرشمه و دل بری معشوقش را نخواهد دید ...

 

قصه العشق لا انفصام لها

  • محمد طاهری
۲۲
شهریور
۹۲

صفا به توان صفا

 

بعد از امتحانات پایان ترم و موقع خداحافظی از دوستان تشکیلاتی، یکی از دعاهایی که می کردیم و انشالله اش را آغوش دوستان می گفتیم، توفیق دیدار همراه با همِ رهبری در ماه مبارک بود.

طبق عادتِ به قول رفقا پطروس بازی ما، دو سالی این دیدار را خودم نرفتم و دوستان به جای ما مشرف شدند و خاطراتی که تعریف می کردند و بعضا چیزهایی که در تلویزیون می دیدیم، ما را خیلی مشتاق کرده بود. امسال هم بر همان عهد پطروس بازی بودیم اما نمی دانم این وسط چه ها شد که برای بقیه دوستان مشکلاتی پیش آمد و قرعه الحمدلله به نام ما زده شد.

با گیرهای سه پیچی که تا ندهی کارت راه نمیافتد، توانستیم دو سهمیه هم برای واحد خواهران بگیریم که دیگر هیچ گونه عذاب وجدانی درین بین نداشته باشیم و با قلبی مطمئن راهی سفر شویم.

  • محمد طاهری
۲۲
شهریور
۹۲

 

ما اگر جای آن ها باشیم...

-        پایگاه محل، بودجه لازم برای کار فرهنگی ندارد.

-        رسانه ناکارآمد است و تبلیغاتش ضد تبلیغ است.

-        این نوع وضو نشان می دهد که فرقه انحرافی جدیدی در حال شکل گیری ست.

-        مسجدی که امام جماعتش ساکت فتنه است، مسجدیش بهتر از این نمی شود.

-        گفتمان اصیل انقلاب اسلامی از مسیرش خارج شده است.

-        و ......

 

شمایی که هستید....

با هم نزاع مصلحتی راه انداختید که به پیرمرد بفهمانید، وضویش را درست بگیرد!

لبخند شیرین پیرمرد برای همیشه نشان داد که دیگر هم وضوی صحیح، هم مهربانی، هم اعتقاد حسنین(ع) را فراموش نخواهد کرد ...

پوستر تولد امام حسن مجتبی

 

میلاد آقا امام حسن(ع) همیشه برایم صفای دیگری داشته است...

 

میلادش به امام حاضرم تبریک!

 

 

  • محمد طاهری
۲۲
شهریور
۹۲

عزیز دلم، سعید بانشی

سلام.طاعات قبول انشالله.

اولین باری هست که برات نامه می نویسم و از این جور اعترافات روکمتر داشتم، که دلم برات تنگ شده. البته خیلی جدی نگیر! اما حسابی جات خالیه پسر... .

این ماه مبارک هم شب های جمعه رو با بچه های مجموعه دوست داشتنی حبل المتین، گلزار شهدا میریم. دیشب جات خالی بود سعید خیلی ...

ساعت 11 محل تجمع جلوی حسینیه بیت الزهرا(س). دیگه نیاز نیست علف های زیر پام رو  تا سر کوچه  به خاطر دیر کردن تو آب بدم!!!!( از آنجایی که میدونم الان داری هزار تا بد و بی راه نثارم می کنی: خودتی بی ادب!!!)

 تا میرسم، بچه ها کلی حرف بارم میکنن که طفل پیر!!! این دیگه چه پیامکی بود؟!! به حجت میگم تو بی زحمت آبرو داری کن و طوری تفسیرش کن که حالش رو ببرن. این بنده خدا هم جو گیر شد و سریع گوشیش رو در آورد و تو همون کفیل و طفل ریپ زد و همه زدند زیر خنده!

  • محمد طاهری
۲۲
شهریور
۹۲

 

 

 

زمانه سوء تفاهم هاست ...؟!

خار...

زهر...

نیش...

مرهم زخم هایم! تنها گیر آورده اند.

کجایی؟!

ما که بی صاحب نیستیم...

 

  • محمد طاهری
۲۰
شهریور
۹۲

ـ کجایی مرد خراسانی؟

صدایش از پشت در  می آمد. 

دستش را از لای در آورد بیرون . یک کیسه ی پر از طلا .

ـ این ها را بگیر و برو ، نمی خواهم ببینمت .

گرفت و رفت . 

پرسیدند :"خطایی کرده بود؟"

گفت :"نه،اگر مرا می دید خجالت می کشید."

(برگرفته از کتاب « آفتابِ هشتمین» از مجموعه کتب 14 خورشید و یک آفتاب)

 

مولا یعنی بی حائل شدن ...

شکر که مولا داریم...

از زیباترین نغمه و ترنم های هستی، دعا برای یکدیگر است. آفاق را آمین گوی دعای بر یکدیگر کنیم.

پابوس مولا امام رضا(ع)...

صحن انقلاب...

روبه روی پنجره فولاد...

دعای گوی دوستان خواهیم بود.


همه شیعیانمان را می شناسیم(دانلود)

یا امام رضا
  • محمد طاهری
۲۰
شهریور
۹۲

دلم شلپ شلپ می کند برای نوشتن یک تحلیل سیاسی سیاست زده، مدل 24خرداد 92 ای.

نمی دانید چه حسی دارد، هر چه حرف خوابیده در ذهنت را با استدلال و قرینه های منطقی_بخوانید تحلیل_زدن و راحت شدن. اما چه کنم که مشت محکم موقعیت شناسی!!! و توصیه ی دوستان، هم فک مبارک و هم قلم ضعیف باز مبارک ما را نشانه رفته است.

آسیب شناسی و تحلیل را بگذاریم سر فرصت که حرف بسیار است.

یاد جمله سعید میافتم که می گفت: اگر گنجشک روی سر محمد خرابکاری کند، محمد خدا را شکر میکند که گاو ها بال ندارند!!!!!

با این حکم عرض شود که لذت بخش ترین و شاید عاقلانه ترین!! فکر درین مجال، این است که محاسن انتخاب رئیس جمهور جدید، با همه اختلاف دیدگاه ها را بررسی کنیم که در آن خیرها ست...تجربه کنیم به چیزهای جالبی می رسیم!!

 

  • محمد طاهری
۲۰
شهریور
۹۲

سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود ...

پل ویریج: ( ریاست بنیاد کنگره آزاد آمریکا )

]با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و بعد از حدود سیصد سال که اسلام استراتژی دفاعی داشت، حالا استراتژی تهاجمی اتخاذ کرده است. الان اسلام در حال گسترش به همه جهان است؛ از پایین به هر دو ساحل آفریقا، از شرق به طرف جنوب دریای چین تا استرالیا، از شمال به سمت اروپای شرقی و غربی و از غرب به سمت ایالت متحده ...[

***

زمانی که جوامع جهانی درگیر و بند اسارت های فکری دو تفکر مادی غربی و شرقی بودند و متفکرانشان در خماری نظریه پردازی هایشان رسما دوران معنویت و دین باوری را به پایان رسیده می دانستند، انقلاب اسلامی با تکیه بر مکتب و ایدئولوژی الهی و معنوی و مترقی خویش، فصل جدید و حیات طیبه ای را با شناخت هویت متعالی انسانی برای جهانیان به ارمغان آورد.

}ماسیمو فینی، روزنامه نگار ایتالیایی: حقیقت انقلاب اسلامی و تفکر آیت الله خمینی، بسیار عمیق و جهان غرب از درک عمیق آن درمانده است.{

امروز این تفکر ناب انقلاب اسلامی است که مرزهای جغرافیایی را یکی پس از دیگری درمی نوردد و جرعه آب احیاگر عدالت و حق خواهی خودش را به دل های تشنه مردم جهان می نوشاند. از بیداری کشورهای اسلامی که در خواب غفلت

بی شک جبهه عظیم رویارویی زیاده خواهان عالم با ایران (به گفته متفکرین غربی و شرقی)، ریشه در پتانسیل بالای انقلاب برای به همراه کردن توده های عظیم مردمی جهان و سرانجام، ایجاد تمدن نوین اسلامی دارد.

با این اوصاف نگاه های تقلید گونه بسیاری از کشورها و ملت ها به ایران اسلامی دوخته شده است و درک موقعیت حساس کنونی به هر ایرانی این وظیفه را میدهد که حماسی و جهادی در میدان عمل در مقابل دیدگان خیرخواهان و بدخواهان، وارد شود.

از مکتب خویش به خوبی آموخته ایم که عیار آزادگی در اندیشه و عشق به آرمان های مدینه فاضله مان، خلق حماسه است. حماسه بزرگ انقلاب اسلامی و باتبع آن حماسه هایی چون 35 سال دفاع مقدس در جنگ های مختلف تحمیلی با درس گرفتن از حماسه های عظیم عاشورا به ما فهماند، که نیل به آرمان های بزرگ، نیازمند جهادی و حماسی فکر کردن و عمل کردن است.

در این شرائط حساس جهانی و با توجه به مختصات خاص ایران اسلامی،که ناخدای کشتی انقلاب با دیدن افق روبه روی ملت و همچنین موج های کم سابقه از پیش تعیین شده برای ضربه به انقلاب، امسال را سال حماسه سیاسی، حماسه اقتصادی نام نهاده اند. در این میان می بایست با اتحاد همه ساکنین این کشتی و شناخت و عمل به وظایف، رسیدن به ساحل آرام موعود را با راه بری پیر مراد مان مژده داد ...

سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود ...

  • محمد طاهری
۲۰
شهریور
۹۲


 

ضمن احترام به قشر خیلی فرهیخته! جامعه پرجمعیت پیرزن های همه چیز دان، که با اندک اطلاعات خود در کم ترین

 حوزه ها که آن را هم اغلب از صداوسیما هنگام غذاپختن و داد و هوار کردن میشنوند و بیشترین و بزرگترین نقد ها را

 در حوزه های مختلف اعم از اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، ورزشی و ... ، از دوای ضد نفخ بچه 7 ماهه گرفته تا بندهای

 معاهده ام پی تی! ، باید عرض کنم که این نگاه نقادی پیرزنانه چون آنفلونزایی، به بخش های مختلف جامعه سرایت

 کرده است.

این قلم را چه به سرک کشیدن در بخش های مختلف جامعه!. اگر سر مبارک را در همین دانشگاه خودمان کمی

 بچرخانیم و سر درازی( بر وزن دست درازی!) بکنید در جلسات و کلاس ها و نشریات و... مصادیق این آنفلونزای

 مسری را میبینید. البته این جا کمی ظواهر هم میتواند متفاوت باشد. بر فرض با سیگاری بر لب، تیپ و مدلی خاص، ادا

 و اصولی به زعم خود روشنفکری و با ادبیاتی کمی قوی تر ( اضافه کنید شعرهای مرحوم اخوان و شاملو و ... ). اما قضیه

 همان است که عرض شد.

 از چرایی تشدید سونامی و زلزله در مناطق مختلف جهانی میگویند تا نابودی بعضی از انواع جانوری در برخی از

 اکوسیستم های مرکزی ایران، و ناشیانه و مبتدی وار  نتیجه گیری میکنند که این همه معلول فلان تفکر انقلابی  است

 و ترجیع بندی میزنند که آزادی بیان نیست ...!

البته اظهر من الشمس رنگ باختن حنای ادعای این جماعت پر ادعا در چند سال اخیر به برکت جلسات آزاداندیشی و

 ...است.

نقد از نان شب واجب تر است و نقد کردن مقدس... اما نقد با تمام اصولش. برای نقد باید علاوه بر شناخت ریشه های

 مختلف یک پدیده اعم از فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و ... بتوانید تحلیل ارائه دهید. نگاه نقطه ای  نه میدانی، سلبی و

 نه ایجابی به قضایا با انقطاع کامل از ریشه های آن پدیده، نق را به جای نقد به همراه می آورد. چیزی که کم نمیبینیم

 ...

بیش از این صلاح نیست.


اگر مصلحت به ادامه بود؛ ادامه دارد ...

 

 

  • محمد طاهری
۲۰
شهریور
۹۲

 

( چاپ شده در شماره فروردین 92 نشریه متین):

 

قبل از اینکه اعضای جلسه بیایند، رفتم و روی وایت برد بالای سر  صندلی رئیس نوشتم:

-بسم الله الرحمن الرحیم

در نسل ما هم هستند کسانی که تسبیح شان شیشه ای است.

 به نخِ تسبیحِ شیشه ای نسل مان تعظیم می کنیم...

این گردنه گذار را  همه در کنار هم می گذرانیم ...نسل من، نسل تو و نسل او ...

از اینکه زمان کافی برای مطالب این جلسه نگذاشته ام، عذر خواهی می کنم.

 از اینکه خلاف عادت، عریان گویی می کنم، عذرخواهی می کنم.

امّا  قول می دهم که آنچنان صادقانه باشم که سادگی بارزترین مشخصه مطالبم باشد.

 دوستان هم یاری دهند...

                                                                                             جواد عالمی

***

اولین باری که دیدمش، مراسم خواستگاری برادر بزرگم بود. جوانی خوش تیپ و خوش پوش و خوش استیل و خوش مشرب. البته گوش های مثل آیینه بغل اتوبوسش خیلی به دید نمی آمد.

زمانی که زنداداش یک دور چای تعارف کرد و به امید رسید، دیدم خیلی مرموزانه و با خنده ای پرشیطنت، آدامسِ توی دهنش را درآورد و به شست زن داداش که روی دسته های سینی بود، چسباند. رنگ صورت زن داداش همرنگ چادرش شده بود و سریع شستش را بین چهار انگشت دیگرش مخفی کرد و رفت.

من از شدّت خنده قرمز شده بودم اما سعی می کردم خودم را کنترل کنم و از زیرِ نگاه سرزنشگر مادرم که از قضیه خبر نداشت، فرار کنم. این ماجرا جرقّه ای بود که نظرم به امید جلب شود.

زمانی که عروس و داماد رفتند توی اتاق صحبت کنند، من و امید هم رفتیم توی اتاقش. روی درش نوشته بود: «آقای مهندس عزیز، رفیق بی کلک خودم، آبجی محترمه... بدون اجازه وارد نشوید، اگر شدید با پای راست وارد نشوید...» خنده ام گرفت... .

تور دور دنیا در 10 ثانیه بود اتاقش. از عکس آبشار نیاگارا، دیوار چین و  مسی گرفته تا خطاطی زیبای جمله ی «دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست، اسراف محبت است...» و عکس شهید چمران.

در بین خنده ها و شوخی هایمان، حرف های جدّی مطرح شد و از این چند بُعدی بودن امید خیلی خوشم آمد. بعد از آن شب، زیاد با هم بودیم. علاوه بر جلسات هفتگی، سینما و کوه و... با هم می رفتیم. برای هم مکمّل خوبی بودیم. هر جا که کم می آوردیم، سعی می کردیم به کمک هم حلّش کنیم.

***

شب اول فروردین امسال...

  • محمد طاهری
۲۰
شهریور
۹۲

بچه هیئتی های فردای ایالت آریزونا هم، امروز دلشان تشنه روضه "کوچه بنی هاشم" است ...
  • محمد طاهری
۲۰
شهریور
۹۲

 

 

 

احیای اول کرشمه و طنازی ست برای احیای ثانی  ...

حیف است درین بزم پرشور عاشقی، در خویشتن خویش، نشکفیم ...

 

حی علی المعاشقه

یا خیر حبیب و محبوب

 

 

  • محمد طاهری