رندان خاموش

للباقی

اصلِ قصه من با تو با "إسمع و إفهم" تازه شروع می شود ... .

ر.خ

بعدالتحریر: هیچ وقت مایل نبوده ام نوشته هایم را در جاهایی منتشر کنم که مخاطبش بی آن که نیت کرده باشد مطالب م را بخواند. البته مطالب عمومی را در فضاهایی چون اینستاگرام و ... می گذارم اما مطالب دل نوشته ام حرمت دیگری دارند ... .

للحق

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
۱۳
دی
۹۹

مرحوم هاشمی رفسنجانی

دوشنبه 20 دی 1395 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی

 امشب شب خاصی برای انقلاب ست. بعد از خرداد 68 مهم ترین شخصی که از عالم سیاست ورزی انقلاب، به عالم باقی شتافت مرحوم هاشمی رفسنجانی ست. مردی چندلایه که هر لایه اش عده ای را دچار توهم کرد. اگر کسی بتواند هاشمی را بدون توهم بفهمد، انقلاب را خوب فهمیده است. همه نقدها سرجایش محکم و ثابت؛ اما هر جای انقلاب که نظر میاندازی ردپای او و نقش تعیین کننده ایش را می بینی. به هر سو همه ما، چشم که باز کرده ایم هاشمی را در تلویزیون دیده ایم تا امروز. و این یعنی تجربه مشترک یک ملت. خدایش بیامرزد. با این که از منتقدین نظری و در این اواخر عملیش بودم اما در کنار همه ملت ایران همه عزاداریم. 

"اللهم نزل بک و أنت خیر منزول به"

 للحق

  • محمد طاهری
۱۳
دی
۹۹

جبهه واحد ضدآمریکایی و ضدصهیونیستی جوانان جهان اسلام

شنبه 18 دی 1395 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی 

یکی از دوازده مأموریت مطرح شده از سوی رهبری در دیدار دانشجویی اخیر، تشکیل جبهه واحد ضدآمریکایی و ضدصهیونیستی بین جوانان جهان اسلام بود. یک ایده استراتژیک و بسیار راهبردی. از همان روزهای اول حسابی این موضوع ذهنم را درگیر کرده بود خاصه این که کار، کار دانشجویی بود. چند جلسه با دوستان گرفتیم و ابعاد قضیه را بررسی کردیم و به عمق تأثیرش بیشتر پی بردیم. شروع کردم به تماس با چند نهاد بالادستی؛ گمان می کردم خیلی کمک کنند یا لااقل خودشان همه آستین بالا زده باشند برای اجرای این مطالبه مهم رهبری. چند جا زنگ زدم و هیچ هیچ دستگیرم نشد! جاهایی عملا دستم می انداختند و فکر می کردند حالیم نمی شود! در دلم خیلی حسرت خوردم که تهران نیستم و گرنه می دیدند که به روح پدرشان می خندند!!

 شیراز در سال 2017 پایتخت جوانان جهان اسلام شده است. امروز نامه زدیم و برای همه جاهای مهم از دفتر آقا تا نماینده ولی فقیه و استاندار رونوشت. البته پیگیر کار، اداره ورزش و جوانان ست و امروز که نامه را بردم برایشان، فهمیدم خیلی خیلی پرت تر از این چیزهایی هستند که ما فکرش را بکنیم. البته با مدیرکل وقت نشد صحبت کنم اما با مسئولانی که صحبت کردم ... ! اما ما پیگیر هستیم که ان شاءالله به وظیفه عمل کرده باشیم و برکت دست خداست. 

شبی که رفته بودم مسجد امام حسن مجتبی(ع) دیدم بچه های جنبش آن جا هستند. ابتدا خوش حال شدم از حضورشان در مناطق محروم. وقتی پرس و جو کردم موضوع سخنرانی شان را، یکی از مسئولان پایگاه گفت: " داشت می گفت یک نفر در فلان استان، مطلبی علیه قاضی ای نوشته؛ بعد قاضی برایش حکم زندان بریده؛ بعد بچه های جنبش اعتراض کردند و قوه قضاییه قاضی را بازنشست کرده برای ماست مالی! این ها آمدند شفاف سازی کنند برای مردم" 

برای مردم محروم این مسجد، این گونه حرف ها جز نفرت از نظام و انقلاب، ثمری دارد؟!

 للحق 

  • محمد طاهری
۱۳
دی
۹۹

جمعه 17 دی

جمعه 17 دی 1395 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی

 صبح نان و آش گرفتم و سریع صبحانه خوردیم و با جمیع خانواده های نزدیک رفتیم عروسی یکی از خویشاوندان. عروسی یک هم سن و تا حدی همبازی دوران کودکی؛ غریب شدن بچه های فامیل یک حس غریبی دارد! خارج شیراز بود و دو ساعتی راه داشتیم. باید حتما مقاله ای را می خواندم برای آنکه فردا یا پس فردا بروم پیش استاد؛ در عروسی هم مقاله می خواندم. شبی هم مشغول تماس و هماهنگی و نامه نوشتن برای جلسه معاون وزیر و مدیرکل جوانان شدم. الان هم می خواهم برای امین، نامه بنویسم؛ یک نامه خاص! که او کارش راه بیافتد! درباره امین و این روزهایش بعدا خواهم نوشت که حسابی خنده ام می گیرد از کارهایش. 

للحق

  • محمد طاهری
۱۳
دی
۹۹

یکی انگار دل ...

جمعه 17 دی 1395 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی 

هوا سرد بود سرد. همه وجودم منجمد شده بود. احساس می کردم همه خون های بدنم دست به اعتصاب زده اند. زندگی با همه وسعت و زیباییش برایم یک حقیقت ملال آور تکراری شده بود. آنچه مدتی ذهن و دلم را به تسخیر خودش در آورده بود بزرگ ترین شک برایم شده بود. شکی که طیف عظیمی از "درست بودن" تا "ممکن بودن" را شامل می شد. و من اساسا دیگر کم آورده بودم. چند روز بود که هیچ غذایی را با میل نمی خوردم و اصلا ذهنم توان جمع شدن را نداشت. در کنار همه سختی ها، فهمیده بودم استعدادش را دارم البته! در این برهوت، کم هستند آنانی که با صداقت! استعداد داشته باشند!! تا این که ظهر، باز دستگیری شدم. چه نخی هست که مرا رها نمی کند؟ تا کجا پیش می رود این معما آخر ...

  • محمد طاهری
۱۱
دی
۹۹

من صور اسرافیل؛ تو خود اسرائیل ...

پنجشنبه 16 دی 1395 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی

 

 من صور اسرافیل 

تیتر یک اخبارهای شهری

 رسوا به قامت برجام

 با خدعه اسرائیل

 

 

 تو خود اسرائیل

 با چشمی در پی شهرک سازی

 غاصب قلب های آرام

 مثل حضرت عزرائیل

 

 

 تو خود عزرائیل 

پر هیبت و جدی

 مأمور به قبض دردهایم

 شاید مثل جبرائیل ...

 

 

 شیراز. دی ماه 95 

للحق

  • محمد طاهری
۱۱
دی
۹۹

ماه نصف شده و گل نرگس

پنجشنبه 16 دی 1395 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی 

صبح حتی سر سفره صبحانه و در اتوبوس و تاکسی، کتاب هم خوانی شورا را می خواندم تا اینکه قبل جلسه تمامش کنم. بالاخره فلکه علم امضای آخر کتاب را کردم و رسیدم دفتر، یادداشت پایانی را نوشتم و تاریخ زدم. جلسه شورای امروز، دو عضو جدید داشت. حساسیت هایم نسبت به اخیر خیلی کم شده است؛ و گرنه اگر مثل قبل بودم تا خودم یکی یکی جلسه جداگانه نمی گذاشتم و صحبت نمی کردم و به نتیجه نمی رسیدم برای عضویت جدید شورا، قبول نمی کردم. اما خب به نظر و اصرار دوستان اعتماد کردم. جلسه امروز، ابتدا در خصوص راهبردها صحبت ها شد. همه راهبردهای مهم پیرامونی از سیاست داخلی و خارجی تا فرهنگی و آموزشی و آزاداندیشی بحث شد.

  • محمد طاهری
۱۱
دی
۹۹

جلسه با رییس دانشکده مهندسی.محفل. انجمن

سه شنبه 14 دی 1395 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی

 عصری جلسه داشتیم با رئیس دانشکده مهندسی؛ دکتر عابدینی. تا حالا از نزدیک با هم ارتباطی نداشتیم اما از برادر و زن برادرم چیزهایی از ایشان شنیده بودم و می دانستم برادر مدیر مدرسه راهنمایی ام هست. دکتر از آن جنس اساتید دنیا دیده ای ست که پر خلاقیت و حرف های تر و تازه است. معمولا با این اساتید که نشست و برخاست می کنی حرف هایی از جنس شعار و کهنگی نمی شنوی. انصافا وقتی به کارنامه علمی و تحقیقاتی این ها هم که نگاه می کنی می بینی واقعا در جوانی همت بالایی داشته اند. دکتر اما از آن اصلاح طلبان اصیل ست. البته اصلاح طلبی نه از جنس منفعت طلبی بلکه واقعا اعتقادش این ست. شخصا که با دیدگاه های ایشان علی القاعده فاصله زیادی دارم اما با آدم هایی که جنس شان سیاست زدگی نیست راحت تر می شود به تفاهم رسید با همه اختلاف نظرهای جدی.

  • محمد طاهری
۱۱
دی
۹۹

مغلوب

سه شنبه 14 دی 1395 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی

 شاید مشکل من است که نمی توانم خوب ادا دربیاورم. و گرنه هر چه تلاش کردم که نشان دهم حالم خوب ست، بی فایده بود. 

از سرودن شعر تا محو شدن در آیینه و نصیحت خودم، از دعا و نماز و سحر و استاد و اهل دل و منبر و مستمع و عقل و دین و دل و دیروز و فردا و ... همه بی فایده بودند. 

خدایا چه خبر است؟ من را چه شده؟ 

رب انی مغلوب فأنتصر ...

 للحق

  • محمد طاهری
۱۱
دی
۹۹

شعارهای مسخره

دوشنبه 13 دی 1395 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی جلسه هم اندیشی تشکل های اسلامی بود نهاد؛ هر دو هفته برگزار می شود و موضوع این جلسه اش هم مطالبات رهبری از دانشجویان بود. اولین مسئول تشکلی خیلی شسته و رفته و کت و شلواری بسم الله گفت و تقدیر و تشکر کرد از این جلسه موثر و به مطالبات رهبری هم اشاره کرد و آخرش با این پیشنهاد تمام شد که ما باید اول دور هم جمع شویم و بعد جبهه تشکیل دهیم. بعد جبهه مان را بکنیم لشکر. اگر بیشتر ادامه می داد یحتمل به تشکیل سپاه هم می رسید. نفر بعدی من بودم و باید علی القاعده صحبت می کردم. در جلسات خصوصی قبل تر هم که داشتیم می دانستند که روی مطالبات رهبری لااقل در برنامه های انجمن کار شده و این دغدغه را از روز اول داشتیم که اگر تاکتیکی می خواهد استخراج شود باید از این سو باشد. قبل جلسه ای هم موضوعاتی را آماده کرده بودم به حسب احترام به جلسه و دستور کار از قبل تعیین شده اش.

  • محمد طاهری
۱۱
دی
۹۹

آرامشی دارم ...

دوشنبه 13 دی 1395 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی

 بعد نماز مغربی رفتم نان ساندویچی گرفتم و برای شان بردم و نشستیم ساندویچ ها را پیچاندیم. مراسم ساعت 8 شروع می شد. جمع دوستانه خیلی باصفا و مخلصی دارند. یک حدیث کساء دل نشین؛ سخنرانی پرمغز و دلی؛ نوای گرم حاجی و نجواهایش؛ و یاد مرحوم دکتر حجت راعی عزیز که بدجور جایش درین مراسم های خانگی و خانوادگی بچه ها خالی ست. وقتی حاجی نجوا می کرد:"آرامشی دارم وقتی تو باشی سایه بالا سرم ارباب ..." چه حال غریب و اشک آلودی بود یاد حجت و مهمانی بر سفره حضرت، شب های تنهایی و عالم باقی و دست های خالی ...

 دلتنگ بچه های مدافع حرم... 

"آرامشی دارم وقتی که می بینم هنوزم نوکرم ارباب ..."

 للحق

  • محمد طاهری
۱۱
دی
۹۹

کاردستی

یکشنبه 12 دی 1395 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی

 

از فرمول و معادله و انتگرال ملولم و کار دستی ام آرزوست!

 

در ایام دبستان هم، کاردستی درست نمی کردم که الان در ارشد مجبورم درست کنم!

 

#علم_نافع

#قطعه_مکانیکی

#کاردستی

 

للحق

  • محمد طاهری
۱۱
دی
۹۹

عکس

جمعه 10 دی 1395 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی

 یکی از علایق همیشگی ام عکس دیدن است. بچه که بودم آلبوم عکس های خانوادگی مان را هر چند روز یک بار پهن می کردم و محو دیدنش می شدم. هر بار انگار برای اولین باری باشد که می دیدم، کلی کیف می کردم. یاد آن دوربین های قدیمی هم بخیر. درست است که این گوشی های جدید امکان عکس گرفتن را آسان کرده و هزینه خرید فیلم دوربین و ظاهر کردن عکس را نمی دهی؛ اما روحی ندارد. کلی می توانی سعی و خطا کنی و بی هزینه عکس بگیری. عکس ها هم معمولا چاپ نمی شود و دست بالا در همان عالم مجازی باز دیده شود. لطفش کجاست؟! اما چه صفایی داشت دوربین یاشیکا. پدرم با توجه به مناسبتی مثل عید یا سفر یا عروسی یا ... یک فیلم 32 تایی می گرفت. تا سال ها ما نباید عکس می گرفتیم. عکس مفت نبود که! خیلی می خواستند لطف کنند بهمان بعد کلی اصرار و التماس، بزرگتری دستمان را می گرفت و کادرش را مشخص می کرد و فقط ما می زدیم روی دکمه اصلی و چیییک عکس گرفته می شد و شاسی عکس بعدی را هم می کشیدیم و مثل چی حال می کردیم!! بزرگ تر که شدیم مدیریت دوربین با رعایت یک سری خطوط قرمز!! مثل نگرفتن عکس تکی و دو تکی! به ما سپرده شد. همان موقع ها هم ملت، خودشیفته بودند و تقاضای عکس تکی یا دو تکی! زیاد بود. باید مدیریت می کردیم که فقط 32 تا عکس می توانستیم بگیریم. تازه معمولا چند تا سهمیه اش هم مخصوص نسوان و عکس های خودشان بود. الکی عکس نمی گرفتیم و باعث می شد غالب عکس ها، دسته جمعی پر صفا باشد؛ همان ها که عکاسش کلی نمک می ریخت که همه بگن سیبببببببب!! منتظر می شدیم عکس ها را ظاهر شود و چه بررسی ها که نمی کردیم؛ این دستش لرزیده و آن یکی کادرش بد بوده و محمد همیشه ناغافل عکس می گیره مسخره!! امشب مجالی شد عکس هایی را مرور کنم. عکس، یک برش از زندگی ست که با دیدن آن کلی خاطرات زمان و مکان عکس برایت زنده می شود. خیلی خاطرات برایم زنده شد. دیدن عکس ها، دور تند زندگی را خوب نشان می دهد و نشان می دهد ناملایمتی های زندگی بهایی ندارد برای ارزش دادن.

 للحق

  • محمد طاهری
۱۱
دی
۹۹

باورش سخت است...

پنجشنبه 9 دی 1395 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی

 هر چند باورش آسان نیست اما به گمانم باید قبول کنم. راهی نمانده، هر راهی که به ذهنم رسید را انجام دادم. همه چیز علیه من گواهی می دهد. چشمم را می بندم و آرام می گویم: سرما خورده ام!!! وجدانا خب باورش آسان نیست دیگر. سفر کربلا که همه مریض می شوند و سرما می خورند، تو سرما نخوری و بعد بیایی درین هوای بهاری شیراز سرما بخوری زوور دارد. البته متخصصان داخلی (خانواده) دلیل بروز این بیماری را دوش گرفتن های زیاد و بلافاصله خروج از خانه می دانند. منابع آگاه گواهی می دهند موتور علی آقای پیروی نژاد نیز بی تأثیر نیست. هرچه بود سفر به بندر سیراف از کفم رفت. قرار بود دیشب با رفقا برویم. به دلیل حال نامساعد حقیر موکول شد به امروز صبح، که باز هم من نتوانستم. حکما حکمتی داشته. دیروز از صبح تا نماز ظهر جلسه نقد و بررسی برنامه های ترم پیش انجمن داشتیم.

  • محمد طاهری
۰۷
دی
۹۹

نامه به سرپرست جدید دانشگاه

پنجشنبه 9 دی 1395 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 جناب آقای دکتر گشتاسبی راد

 سرپرست محترم دانشگاه شیراز

 

 سلام علیکم. در ابتدا بر خود لازم می دانم که توفیق خدمت درین مسئولیت جدید را حضورتان تبریک گفته و از خدای متعال موفقیت شما را آرزو نمایم.

 از آن جا که حقیر توفیق شاگردی شما را در دروس تخصصی داشته ام و همواره حضرتعالی را با خصوصیاتی همچون متانت در اندیشه و بیان، دلسوزی نسبت به دانشجویان و دغدغه مندی نسبت به مسئله علم و تفکر یافته ام، مغتم دانستم تا نکاتی را در خصوص فضای دانشگاه و مطالبات خویش به نمایندگی از تشکل متبوعم خدمتتان عرض نمایم:

 دانشگاه شیراز به عنوان مهم ترین قطب علمی جنوب کشور، چند سالی ست که گرفتار حواشی های بسیاری شده است که این به سهم خود به روند علمی این دانشگاه، لطمه های جدی و جبران ناپذیری زده است. 

  • محمد طاهری
۰۷
دی
۹۹

جلوه تازه ای از ...

چهارشنبه 8 دی 1395 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی

 ساعت از یک بامداد گذشته است. همین حالا نامه به سرپرست جدید دانشگاه که از اساتید خودم هست، تمام شد. بعد از مراسم نه دی امشب، با بچه ها رفتیم بابابستنی. خیلی وقت بود نرفته بودم. در راه در خصوص برنامه سرزمین شعر بچه ها صحبت می کردیم. دغدغه های حساسی داشتند اما به گمانم زیادی بود. شعر لطایف یک انسان لطیف ست، گیرم جایی هم به جاده خاکی بزند! گاهی فشار می آورد آن مفهوم سنگینی که بر دل شاعر نشسته، می بینی اراجیف می گوید تا راحت شود! بعدش سری به محفل قرآنی مان زدم. خیلی وقت بود وقت نکرده بودم آنجا بروم. بعد جلسه استاد دلسوزم، مثل همیشه نکاتی را از سر دلسوزی گفت که فراموش نکنم. گفتم استاد اول دعا کنید که درین مواضع های مختلف، اشتباه نکنم، در ثانی برای خودم هم خیلی دعا کنید.

  • محمد طاهری
۰۷
دی
۹۹

جبهه مردمی!! نیروهای انقلاب اسلامی

دوشنبه 6 دی 1395 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی دیروز از جبهه سیاسی دیگری رونمایی شد. جبهه ای خلق الساعه ای و کاملا دم انتخاباتی؛ البته شخصا از هر حرکتی که رنگ اجماع داشته باشد و درین فضای سخیف تفرقه، بوی وحدت بدهد کاملا حمایت می کنم. اما چند نکته در این خصوص لازم به توجه است: تنها زمانی می توانیم بگوییم حزب جدیدی را در قاموس سیاسی فرهنگی اقتصادی کشور ایجاد کرده ایم که وجه تمایز کاملا مشهودی در حوزه مباحث نظری و همچنین پشتوانه های اقتصادی داشته باشیم. اما حرف جدید این جبهه چه خواهد بود؟ در بیانیه و مصاحبه های انجام شده صرفا حرف های قبلی و چیزهایی که همه خوب می دانیم، تکرار شده است. البته باید منتظر ماند و برنامه ها را دید اما چشم حقیر به دلایل زیادی آب نمی خورد.

  • محمد طاهری
۰۷
دی
۹۹

دانشگاه بی صاحب!

یکشنبه 5 دی 1395 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقیچند سالی ست که مشخص نیست صاحب دانشگاه شیراز دقیقا چه کسی ست. البته از دکتر ارشاد لنگرودی به عنوان رئیس دانشگاه یاد می کردند و صندلی ریاست دانشگاه در ساختمان مدیریت در اختیار ایشان بود. اما در واقع و در بزنگاه ها به نظر می رسید که صاحب دانشگاه، صرفا رئیس دانشگاه نبود و دکتر صفوی قائم مقام دانشگاه، نقش برجسته تر و تعیین کننده تری را بازی می کرد. البته اگر بخواهیم دقیق تر نگاه کنیم گاهی از این دو بزرگوار کار فراتر می رفت و صاحب دانشگاه، جریانات خاص سیاسی بیرون از دانشگاه می شدند. فلذاست که دانشگاه شیراز به عنوان مهم ترین قطب علمی در جنوب کشور چند سالی ست که در حالت بی صاحبی، دوران می گذراند. سیاست زدگی های افراطی در یک محیط علمی و آکادمیک، باعث هزینه و حواشی بسیاری برای این دانشگاه شده است. حضور افراد نامطمئن و غوغاسالار در چند سال گذشته که با چراغ سبز عناصر بیرون از دانشگاه همراه بود، نشان از این دارد که عده ای برای دانشگاه شیراز خواب های مطلوب حزب و جناح خودشان را دیده اند.

  • محمد طاهری
۰۷
دی
۹۹

سر به هوای شهر

جمعه 3 دی 1395 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی

 

 ""سر به زیر بودم

 همه ی شهر می دانند

 اما وسوسه دیدن ناگهانی ات در شهر

 سر به هوایم کرد

 رسوایم کرد 

همه ی شهر می دانند ..."" 

 

آبان 95 شیراز 

 

للحق

  • محمد طاهری
۰۷
دی
۹۹

مبحث "شهر"ی!!

پنجشنبه 2 دی 1395 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی

 

 شهر، یک کلمه پر کاربرد در ادبیات عرفانی ست: 

منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن ...

 هزار شکر که یاران شهر بی گنه اند ... 

نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد ... 

شهریست پر ظریفان و از هر طرف نگاری ...

 رسم عاشق کشی و شیوه شهرآشوبی ...

 و هزاران نمونه دیگر. فلذا بزرگواری بدجور به کاه دان زده است!! از همه این ها جالب تر، تهدیدش! بود. کلی خندیدم. 

 

ما شیخ و واعظ کمتر شناسیم / یا جام باده یا قصه کوتاه ...

 

 للحق 

  • محمد طاهری
۰۷
دی
۹۹

حوادث

پنجشنبه 2 دی 1395 :: نویسنده : محمد طاهری

للباقی

 

 برای نگاهت

 برای صدایت

 برای وجودت

 سیاهه ها نوشته ام اما

مانده ام به چه عنوان چاپش کنم 

متن ادبی و شعر؟ 

اخبار سیاسی؟

تحلیل شهری؟

 یا شاید

 حوادث ... 

 

للحق

 نظر خصوصی: 
نارنج کوچک

پنجشنبه 2 دی 95 16:00

تا حالا فکر کردی پاتو از گلیمت دراز تر کنی ممکنه چ اتفاقی بیافته?
مخصوصا در مورد کسی که باهاش بحث شهری میکنی?

  • محمد طاهری